زنده اندیشان

۷۳ مطلب با موضوع «جملات کوتاه و آموزنده» ثبت شده است


آموخته ام ...... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ...... وقتی که عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا . شاد کردی .
آموخته ام ...... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .

آموخته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ...... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ،‌ همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .


آموخته ام ...... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند .
آموخته ام ...... که پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ...... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ...... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام ...... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌ بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.

آموخته ام ...... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد.

آموخته ام ...... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب کنم.
آموخته ام ...... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .


آموخته ام ...... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از شما خواسته می شود ،‌ و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .

آموخته ام ...... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۸۸ ، ۱۶:۴۳
محمدرضا امین



عشق را آنجا دیدم که کودکی در نقاشی خود

خورشید را سیاه کشیده بود

تا پدر کارگرش در زیر نور آفتاب نسوزد!!!!!!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۸۸ ، ۱۷:۰۴
محمدرضا امین

 

از خدا پرسیدم:

خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟

خدا جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر،

با اعتماد زمان حالت را بگذران

و

بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است

فقط

اگربدانید که چطور زندگی کنید

·
مهم این نیست که قشنگ باشی ،

قشنگ این است که مهم باشی!

حتی برای یک نفر

·
مهم نیست شیر باشی یا آهو

مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی

کوچک باش و عاشق...

که

عشق می داند آئین بزرگ کردنت را

·
بگذارعشق خاصیت تو باشد

نه

رابطه خاص تو باکسی

·
موفقیت پیش رفتن است

نه

به نقطه ی پایان رسیدن

·
فرقى نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران...

زلال که باشی، آسمان در توست

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۸۸ ، ۱۸:۲۹
محمدرضا امین

Free Image Hosting 

حداقل یک ساعت در روز در حوزه کاری خود مطالعه کنید. این عادت به مرور شما را به یکی از آگاه ترین افراد در حرفه تان بدل می کند .

تمام آموزشهای لازم را ببینید . یک ایده خوب کافی است تا شما را از انجام سالها کار سخت معاف کند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۸۸ ، ۲۰:۱۷
محمدرضا امین

چنانچه بخواهید چیزی را دریافت کنید اول باید " باور " آن را در خودتان به وجود آورید. ژوزف مورفی

قهرمانی در وجود تو خفته است ٬ کافی است بیدارش کنی تا به بهترین خواسته هایت برسی . مارک فیشر

هرگز از اینکه مدتی بنشینید و فکر کنید ٬ نترسید . لورن هانسبری

مهمترین چیز تجسم موفقیت است . مارک فیشر

آنچه یک مرد تمام روز به آن می اندیشد ٬ شخصیت او را می سازد . امرسون

فقط کافی است عزمت را جزم کنی و قدم اول را برداری . مارک فیشر

سعادتمند کسی است که به مصائب زندگی لبخند بزند . شکسپیر

حقیقت را دوست بدار ولی اشتباه را عفو کن . ولتر

من آموختم هر کاری را که واقعا از ته دل دوست داشته باشم ٬ درست انجام می دهم . منه دیکه

قبل از جواب دادن فکر کن . زرتشت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۸۸ ، ۲۰:۴۰
محمدرضا امین


درون تو صدایی هست که تمام روز در وجود تو زمزمه می کند؛

حس می کنم این درسته ، می ‌دانم این یکی غلطه .

نه معلم ، نه واعظ ، نه پدر و مادر ، نه دوست و نه هیچ آدم عاقلی

نمی تواند بگوید چه چیز درست است و چه چیز غلط .

تنها به صدای درونت گوش کن !

شل سیلورستاین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۸ ، ۱۱:۳۵
محمدرضا امین


نویسنده: سانیتا سالگا

بدین وسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئولیتهای یک کودک دو ساله را قبول می کنم.

می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است.

می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم.

می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم و با دوستانم بستنی بخورم.

می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم.

می خواهم به گذشته برگردم، وقتی همه چیز ساده بود، وقتی داشتم رنگها، جدول ضرب و شعرهای کودکانه را یاد می گرفتم، وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم و هیچ اهمیتی هم نمی دادم.

می خواهم فکر کنم که دنیا چقدر زیباست و همه راستگو و خوب هستند.

می خواهم ایمان داشته باشم که هر چیزی ممکن است و می خواهم که از پیچیدگیهای دنیا بی خبر باشم.

می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم، نمی خواهم زندگی من پرشود ازکوهی از مدار اداری، خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب،جریمه وبیکاری و جدایی.

می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم، به یک کلمه محبت آمیز، به عدالت به صلح، به فرشتگان، به باران

.

این دسته چک من، کلید ماشین، کارت اعتباری و بقیه مدارک، مال شما

من؛ رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۸ ، ۱۱:۳۲
محمدرضا امین

چارلی چاپلین:

 در دنیا جای کافی برای همه هست پس بجای اینکه جای کسی را بگیری سعی کن جای خودت را پیدا کنی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۸۸ ، ۱۱:۱۷
محمدرضا امین

بیاموزیم:

وقتی خدا تو رو سمت یه پرتگاه هدایت می کنه ۲ هدف داره :

یا می خواد از پشت بگیرتت

یا پرواز یادت بده...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۸۸ ، ۱۶:۵۲
محمدرضا امین

چگونه زندگی من گذشت، بدون دیدن و یاد گرفتن

وبلاگ میزگردنقل قولی از پابلو نرودا

چگونه زندگی من گذشت، بدون دیدن و یاد گرفتن...

این دست‌ها را چرا به من دادند؟ چه فایده‌ای داشته‌اند؟

چرا گرد نیاوردم نی‌های جوان را از نیزار

آن هنگام که سبز بودند.

آن دسته‌های نرم را نچیدم

تا بخشکند

تا آن‌ها را به هم ببافم

در بافه‌هایی زرین

و به آن دامنه زرد بکوبم

تا جارویی بسازم برای روفتن کوره راه

راهی که چنین ادامه دارد...

چگونه زندگی من گذشت

بدون دیدن، یاد گرفتن

بدون گردآوردن و به هم آمیختن نخستین چیزها؟

برای حاشا کردن، بسی دیر است

من وقت داشتم

اما دست نداشتم.

پس چگونه بزرگی را نشانه می‌گیرم

اگر هرگز نتوانسته‌ام جارویی بسازم

حتی یک جارو، حتی یکی...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۸۸ ، ۱۱:۱۰
محمدرضا امین