زنده اندیشان

اسکار ریگلی یک پسر دو ساله که ضریب هوشی برابر با انیشتن و استفان هاوکینگ را داراست به یکی از کوچکترین افراد پذیرفته شده در بنیاد منسا تبدیل شد.

وی در حالی در آزمون هوش مؤسسه استنفورد به این امتیاز دست پیدا کرده است که تستهای این مؤسسه امکان سنجش هوش بیش از 160 را نداشته‌اند.

جو، پدر اسکار یک متخصص 29 ساله آی تی است و می‌گوید که اسکار اخیراً با مادرش در مورد چرخه تولید مثل پنگوئن‌ها صحبت کرده است. وی افزود: ما می‌دانستیم که کودکمان یک چیز متفاوت نسبت به سایرین دارد. من به وضوح آن روزی را می‌بینیم که وی برگردد و به من بگوید تو یک سبک مغز هستی.

به نوشته دیلی تلگراف هانا 26 ساله مادر این کودک می‌گوید که او دامنه لغات بسیار گسترده‌ای دارد و قادر به ساخت جملات پیچیده است.

جان استیونج، مدیر اجرایی مؤسسه منسا (افراد دارای ضریب هوشی بالا) پذیرفتن اسکار در این مؤسسه را با دو سال و 5 ماه و 11 روز سن تأیید کرده است.
پیش از این کوچکترین عضو منسا، الیز تان رابرتس از لندن است که با ضریب هوشی برابر 156 در سن 2 سال و 4 ماه و 14 روز پذیرفته شده بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۸۸ ، ۱۸:۱۷
محمدرضا امین

قابل احترام یا ترحم

پای صحبت بعضی از همدردها که می نشینی و یا به نحوی با مشکلات آنها آشنا می شوی دلت می گیرد از تلخی روزگار و هزاران چرایی که جوابی برای آنها پیدا نمی شود و بدترین آنها این است (( چرا من؟)) اما در پایان این جاده چراها هیچ چیز نیست باور کنید هیچ چیز بجز نابودی اعصاب و روان سئوال کننده.

اما پیشنهاد دیگری دارم . یک لحظه فکر کنید بجای تلوتلو خوردن روی این پاهای لرزان آنها را نداشتیم و یا مثل بعضیها بدلایل مختلف فلج کامل بودیم آنوقت چه؟

خدارا شکر من همه دردهایی را که مبتلایان به ام اس می کشند کمابیش چشیده ام تا بعضیها نگویند دلش خوش است و از درد ما خبر ندارد. هنوز که هنوز است وقتی با عصا هستم و بعضی از من میپرسند شما که جوانی چرا با عصا؟ به آنها لبخندی میزنم و میگویم این یار من است حالا تا چند سال دیگر خدا عالم است؟

باید یادمان باشد علی رغم همه مشکلاتی که داریم زنده ایم و نفس می کشیم و یک انسان زنده همیشه باید کاری کند در جامعه خود قابل احترام باشد و نه ترحم و فاصله انداختن بین این دو کلمه و متعلق شدن به یکی ازآنها بسیار ساده و بسیار سخت است بسیار ساده چون اعمال و رفتار ماست که مارا محترم و یا قابل ترحم میکند و سخت از این بابت که نیازمند همت و پشتکار ماست.

خوشحال میشوم نظرات شما بدانم
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۸۸ ، ۱۵:۳۲
محمدرضا امین

Free Image Hosting 

حداقل یک ساعت در روز در حوزه کاری خود مطالعه کنید. این عادت به مرور شما را به یکی از آگاه ترین افراد در حرفه تان بدل می کند .

تمام آموزشهای لازم را ببینید . یک ایده خوب کافی است تا شما را از انجام سالها کار سخت معاف کند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۸۸ ، ۲۰:۱۷
محمدرضا امین

 

1) سعی کنید هنگام تردد در راهروهای اداره همیشه پرونده زیر بغل داشته باشید:

این ترتیب به نظر کارمند سخت کوشی میرسید که قرار است در جلسه مهمی شرکت کند. کسانی که دستخالی این طرف و آن طرف میروند عاطل و باطل به نظر میرسند و تصور عموم از کسانی که "روزنامه" زیر بغل دارند این است که زیر کار در میروند و به جای آن وقت خود را صرف خواندن روزنامه و حل جداولش میکنند.



2) برای این که به نظر برسد سرتان شلوغ است:
از کامپیوتر استفاده کنید. استفاده از از کامپیوتر درنگاه خیلی از کسانی که چشم شان به شما می افتد مترادف "کار" است در حالی که شما میتوانید فرصت را مغتنم شمرده و ایمیل های شخصی و دریافت و ارسال نمایید، چت کنید در مورد موضوعات مورد علاقه خود search کنید، وبلاگها و سایتهای مورد علاقه خود را نگاه کنید و بدون اینکه ذره ای کار انجام داده باشید حسابی خوش بگذرانید و اگر زمانی توسط رییستان گیر افتادید( که حتما گیر می افتید) بهترین دفاع این است که ادعا کنید در حال یادگیری نرم افزار جدیدی هستید که به نوعی به کارتان مرتبط است.



3) میز کارتان را به هم بریزید !:
اطراف خودتان را حسابی با اسناد و جزوات و اوراق پرکنید. در نگاه افراد حجم کاری که دیده میشود مهم است. اگر میدانید قرار است کسی در دفتر کارتان در مورد کارش با شما دیدار داشته باشد اسناد و مدارک مربوط به او را در میان اوراق خود گم و گور کنید و بعد در حضور او دنبالشان بگردید.



4) از منشی تلفنی استفاده کنید و حتی المقدور به تماس ها پاسخ ندهید: افراد برای این که چیزی به شما بدهند با شما تماس نمیگیرند، آن ها تماس میگیرند تا شما برای آنها کاری انجام دهید و فقط بلدند برای شما دردسر بسازند و این منصفانه نیست!!!!


5) ظاهری آشفته و پریشان داشته باشید !:
ظاهر پریشان شما رییس تان را متقاعد میکند که سر شما حسابی شلوغ است



6) کاری کنید که به نظر برسد تا دیروقت کار میکنید !:
همیشه دیر دفتر را ترک کنید به خصوص زمانی که رییس تان در اداره است. میتوانید از این فرصت برای خواندن مجلات ، کتابها و سرگرمی های این چنینی که همیشه قصدانجامشان را داشتید ولی فرصت نکرده اید استفاده کنید.


7) آه بکشید:
زمانی که افراد زیادی اطرافتان هستند وانمود کنید دارید به سختی کار میکنید و بعد با صدای بلند طوری که همه بشنوند آه بکشید. تصور حجم بالای کاری که دارید انجام میدهید آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد. 


از الفاظ قلمبه سلمبه استفاده کنید:
اگر چنین واژه هایی بلد نیستید معادل انگلیسی کلمات مرتبط با حوزه کاریتان را پیدا کنید و بخصوص هنگام صحبت کردن با مافوق خود به جای کلمات فارسی از آن ها در جملاتتان استفاده کنید. مهم نیست که او متوجه آن چه می گویید می شود یا خیر، مهم این است که شما تاثیرگذار به نظر میرسید.

 

 

 

ممنون از توجه شما

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۸۸ ، ۱۹:۵۸
محمدرضا امین


شوخی یا جدیشو نمی دونم

ولی اینو می دونم بری توی ادامه مطلب خیلی چیز ها رو متوجه میشی......

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۸۸ ، ۱۸:۰۵
محمدرضا امین

دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قوی هیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.

اولی گفت : به مقدار 10 قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می اندازد و اینک می گوید گمان می کنم طلب تو را داده ام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.

دومی گفت: من اقرار می کنم که ده قطعه طلا از وی قرض نموده ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.

قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن.

پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم.

سپس عصا را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعات طلا را به دست این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و ناآگاهی است.

قاضی به طلبکار گفت: اکنون چه می گویی؟ او در جواب گفت: من می دانم که این شخص قسم دروغ یاد نمی کند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.

قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت. در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بی درنگ هر دوی آنها را صدا زد. قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیواره اش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است. به طلبکار گفت: بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد ولی من از او زیرک تر هستم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۸۸ ، ۱۷:۵۴
محمدرضا امین

ازبچه های کودکستان سوال زیر پرسیده شد:
«اتوبوس شکل زیر به کدام طرف حرکت می‌کند؟»


Test Iq

 

به دقت به شکل نگاه کنید.
جواب سوال بالا را می‌دانید؟
تنها دو جواب وجود دارد: «چپ» یا «راست»



درباره‌اش فکر کنید ...

هنوز نمی‌دانید به کدام طرف حرکت می‌کند؟

عیب نداره! بیشتر فکر کنید ! حتما ارزشش را دارد!

اگر باز هم نفهمیدید .....ما به شما می‌گوئیم.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

تمام بچه کودکستانی‌ها جوابشان این بود: به طرف چپ.
وقتی از آن‌ها پرسیده شد: «چرا فکر می‌کنید که اتوبوس به طرف چپ حرکت می‌کند؟»

میدانید چرا؟ فکر کنید!

 

.

.

.

.

.

.

.

.

جواب همه‌شان این بود: «چون درب اتوبوس دیده نمی‌شود.»
خجالت کشیدید، مگه نه؟

اشکالی ندارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۸۸ ، ۱۷:۵۱
محمدرضا امین


لباس ‌هایی که پیام ارسال می‌کنند!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۸۸ ، ۱۹:۵۶
محمدرضا امین
اتفاق حیرت آور +عکس
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۸۸ ، ۱۹:۵۱
محمدرضا امین


تغذیه در بیماران مبتلا به ام.اس ( MS )


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۸۸ ، ۱۸:۳۲
محمدرضا امین