زنده اندیشان

جمعه بیست و چهارم اسفند 1386

راه حل مشکلات مادی

یکی از مهمترین معضلات و مشکلاتی که اکثریت ما با آن روبرو هستیم غلبه برمشکلات به خصوص مشکلات مالی میباشد.

پای صحبت اکثر ایرانیها که بنشینی میبینی که از شغل و درآمد خود راضی نیستند و درآمد خودرا برای زندگی خود کافی نمی دانند (که البته حق هم دارند)

اما یک نکته کلیدی بسیار ضریف را فراموش میکنند

چطور مایی که مثل بقیه و یا بدتر از آنها کار می کنیم انتظار داریم بهتر از آنها باشیم و درآمد بیشتری داشته باشیم آیا شمایی که کارمند،کاسب،شاگردمغازه،و یا راننده هستید کاری می کنید که از سابق بهتر باشید وآنوقت انتظار دریافت حقوق و یا پاداش بیشتر داشته باشید؟

یکی از بیماریهای مهلک مالی که متاسفانه در ما شایع شده بیماری(ما هم مثل بقیه) است.

به این مفهوم که تا به هرکس در زمینه کاستی که در شغلش دارد اعتراضی می کنی فوری میگوید من هم مثل بقیه هستم حالا که مکانیک کارش را خوب انجام نمیدهد، حالا که کارمند اداره خوب با ارباب رجوعش برخورد نمی کند ، حالا که کاسبها دوبل و سوبل روی جنسشان می کشند چرا من خوب کار کنم؟

و بسی تاسفا که در همه مسابقه بد شدن با هم کورس گذاشته ایم

حالا چه باید کرد؟

لطفا کسانیکه به تسلیم به سرنوشت شدن معتقدند دیگر خودشان را خسته نکنند و مابقی مطلب را رها کنند

دوستانیکه میدانند و معتقدند خودشان میخواهند و بای آینده خودشان را بسازنند باید بدانند که برای بهتر شدن اوضاع وکسب و کارشان (هرچه میخواهد باشد) باید کاری کنند که هر روزشان با دیروز فرق کند این تغییر هرچقدر جزیی هم باشد مهم نیست اما باید باشد .

اگر یادمان باشد در مسابقه خرگوش و لاکپشت چون لاکپشت آرام آرام میرفت خرگوش به هیچ عنوان فکر نمیکرد که حریف برنده شود اما پشتکار و جدیت لاکپشت باعث برد او شد.

دوستان گرامی هر چقدر که مشکل دارید

هرچقدر محدودیت دارید

هر چقدر شرایط به ضرر شماست

بدانید خداوند گنجی درون تک تک ما گذاشته که قسم به خودش میتوانیم با آن دنیا را خوب یا بد زیرورو کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۷
محمدرضا امین
جمعه بیست و چهارم اسفند 1386

راه حل مشکلات مادی

یکی از مهمترین معضلات و مشکلاتی که اکثریت ما با آن روبرو هستیم غلبه برمشکلات به خصوص مشکلات مالی میباشد.

پای صحبت اکثر ایرانیها که بنشینی میبینی که از شغل و درآمد خود راضی نیستند و درآمد خودرا برای زندگی خود کافی نمی دانند (که البته حق هم دارند)

اما یک نکته کلیدی بسیار ضریف را فراموش میکنند

چطور مایی که مثل بقیه و یا بدتر از آنها کار می کنیم انتظار داریم بهتر از آنها باشیم و درآمد بیشتری داشته باشیم آیا شمایی که کارمند،کاسب،شاگردمغازه،و یا راننده هستید کاری می کنید که از سابق بهتر باشید وآنوقت انتظار دریافت حقوق و یا پاداش بیشتر داشته باشید؟

یکی از بیماریهای مهلک مالی که متاسفانه در ما شایع شده بیماری(ما هم مثل بقیه) است.

به این مفهوم که تا به هرکس در زمینه کاستی که در شغلش دارد اعتراضی می کنی فوری میگوید من هم مثل بقیه هستم حالا که مکانیک کارش را خوب انجام نمیدهد، حالا که کارمند اداره خوب با ارباب رجوعش برخورد نمی کند ، حالا که کاسبها دوبل و سوبل روی جنسشان می کشند چرا من خوب کار کنم؟

و بسی تاسفا که در همه مسابقه بد شدن با هم کورس گذاشته ایم

حالا چه باید کرد؟

لطفا کسانیکه به تسلیم به سرنوشت شدن معتقدند دیگر خودشان را خسته نکنند و مابقی مطلب را رها کنند

دوستانیکه میدانند و معتقدند خودشان میخواهند و بای آینده خودشان را بسازنند باید بدانند که برای بهتر شدن اوضاع وکسب و کارشان (هرچه میخواهد باشد) باید کاری کنند که هر روزشان با دیروز فرق کند این تغییر هرچقدر جزیی هم باشد مهم نیست اما باید باشد .

اگر یادمان باشد در مسابقه خرگوش و لاکپشت چون لاکپشت آرام آرام میرفت خرگوش به هیچ عنوان فکر نمیکرد که حریف برنده شود اما پشتکار و جدیت لاکپشت باعث برد او شد.

دوستان گرامی هر چقدر که مشکل دارید

هرچقدر محدودیت دارید

هر چقدر شرایط به ضرر شماست

بدانید خداوند گنجی درون تک تک ما گذاشته که قسم به خودش میتوانیم با آن دنیا را خوب یا بد زیرورو کنیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۷
محمدرضا امین
پنجشنبه بیست و سوم اسفند 1386

خدا خیرش بدهد معلم کلاس چهارم ابتدایی آقای کشتاور را

ایشان فرمولی ساده و بسیار کاربردی برای حل مسائل به ما یاد داد که نه تنها برای انجام تکالیف درسی آن موقع بلکه تا آخر عمر بدردم میخورد و من هم مواقعی از آن برای کمک به حل مسائل دخترم استفاده میکنم:

اول مسئله چه اطلاعاتی به ما میدهد؟ ( صورت مسئله چیست)

دوم دقیقا چه چیزی از ما میخواهد؟ (هدف از حل رسیدن به چیست)

از همه مهمتر چه راههایی برای حل مسئله وجود دارد؟

 

کمکی که این راهکار در زندگی عادی به ما میتواند بکند بخصوص در زمانی است که شخص در خیال خودش به بن بست رسیده باشد و در این وقت است که میتواند فکر کند برای حل مسائل زندگیش چه چیزهای دیگری در اختیار دارد و از جه راهکارهای دیگری میتواند اقدام کند تا به نتیجه دلخواه خود برسد.

دوستانی که میل دارند در ارتباط با این موضوع بیشتر صحبت شود میتوانند نظر بگذارند تا در مبحثهای بعدی بیشتر راجع به آن گفتگو کنیم.

در ضمن دوستانی که نمی توانند در فایر فاکس یا اوپرا پیغام بگذارند از اینترنت اکسپلورر استفاده کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۵
محمدرضا امین
پنجشنبه بیست و سوم اسفند 1386

خدا خیرش بدهد معلم کلاس چهارم ابتدایی آقای کشتاور را

ایشان فرمولی ساده و بسیار کاربردی برای حل مسائل به ما یاد داد که نه تنها برای انجام تکالیف درسی آن موقع بلکه تا آخر عمر بدردم میخورد و من هم مواقعی از آن برای کمک به حل مسائل دخترم استفاده میکنم:

اول مسئله چه اطلاعاتی به ما میدهد؟ ( صورت مسئله چیست)

دوم دقیقا چه چیزی از ما میخواهد؟ (هدف از حل رسیدن به چیست)

از همه مهمتر چه راههایی برای حل مسئله وجود دارد؟

 

کمکی که این راهکار در زندگی عادی به ما میتواند بکند بخصوص در زمانی است که شخص در خیال خودش به بن بست رسیده باشد و در این وقت است که میتواند فکر کند برای حل مسائل زندگیش چه چیزهای دیگری در اختیار دارد و از جه راهکارهای دیگری میتواند اقدام کند تا به نتیجه دلخواه خود برسد.

دوستانی که میل دارند در ارتباط با این موضوع بیشتر صحبت شود میتوانند نظر بگذارند تا در مبحثهای بعدی بیشتر راجع به آن گفتگو کنیم.

در ضمن دوستانی که نمی توانند در فایر فاکس یا اوپرا پیغام بگذارند از اینترنت اکسپلورر استفاده کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۵
محمدرضا امین
سه شنبه بیست و یکم اسفند 1386
 

یک داستان

پدری به اصرار پسرش او را به کلاس کاراته برد نکته جالب اینکه این پسر یک دست داشت. استاد باهوش یک فن را به او یاد داد و به او توصیه کرد مرتب جهت مهارت برای آن فن تمرین کند.

مدتی بعد در مسابقات محلی شاگرد یک دست اول شد. میدانید چرا ؟ استاد فنی را به پسر یاد داده بود که بدلش ( حرکت ضد فن ) تنها زمانی میسر بود که حریف دست مقابل او را ( که وجود نداشت ) میگرفت و به این ترتیب استفاده از محدودیت پسر باعث شد که بتواند پیشرفت کند.

درست است که ما نمیتوانیم خوب بدویم و یا راه برویم ولی با شما شرط می بندم میتوانیم بهتر از خیلیها حرف بزنیم و فکر کنیم پس با تمرکز بر نتوانستنها وقت خودتان را تلف نکنید. ببینید در چه کارهایی استعداد و یا مهارت دارید و با تمام وجود برروی آنها تمرکز و تمرین کنید تا ببینید چه نتایج درخشانی از آنها خواهید گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۴
محمدرضا امین
سه شنبه بیست و یکم اسفند 1386
 

یک داستان

پدری به اصرار پسرش او را به کلاس کاراته برد نکته جالب اینکه این پسر یک دست داشت. استاد باهوش یک فن را به او یاد داد و به او توصیه کرد مرتب جهت مهارت برای آن فن تمرین کند.

مدتی بعد در مسابقات محلی شاگرد یک دست اول شد. میدانید چرا ؟ استاد فنی را به پسر یاد داده بود که بدلش ( حرکت ضد فن ) تنها زمانی میسر بود که حریف دست مقابل او را ( که وجود نداشت ) میگرفت و به این ترتیب استفاده از محدودیت پسر باعث شد که بتواند پیشرفت کند.

درست است که ما نمیتوانیم خوب بدویم و یا راه برویم ولی با شما شرط می بندم میتوانیم بهتر از خیلیها حرف بزنیم و فکر کنیم پس با تمرکز بر نتوانستنها وقت خودتان را تلف نکنید. ببینید در چه کارهایی استعداد و یا مهارت دارید و با تمام وجود برروی آنها تمرکز و تمرین کنید تا ببینید چه نتایج درخشانی از آنها خواهید گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۴
محمدرضا امین
شنبه هجدهم اسفند 1386

استفاده از تکنیک فراموشی مثبت

آیا تا بحال شده که مسائل فکری مختلف آنچنان در هم فشرده ات کند که ندانی به کجا پناه ببری؟ در چنین وضعیتی چه می کنی ؟

فکر کنم دوستان مختلف راهکارهای گوناگونی پیشنهاد کنند ، در چنین اوقاتی هیچ وقت سعی نکرده ام به خودم دلداری بدهم زیرا میدانم انچنان موثر نبوده است. بجای این کار سعی میکنم از فراموشی مثبت استفاده کنم. لابد از خود میپرسید چگونه ؟

یادم می آید چند وقت قبل دستم بشدت سوخته بود و کسانیکه در قسمتی از بدن سوختگی داشته اند میدانند که احساس سوختگی معمولا بعد از طی چند ساعت از سوختگی اولیه است که شخص را کلافه میکند بعد از یکی دو ساعت که از پانسمان دستم می گذشت و درد و سوختگی اذیتم می کرد یک فیلم جدید بدستم رسید که به هنرپیشه آن علاقه خاصی داشتم ( فکر بد نکنید فیلم ایندیانا جونز  از هریسون فورد )  موقعی که اواخر فیلم را می دیدم ناگهان متوجه شدم که در طی مدت فیلم از ناحیه دست چنان مشکلی نداشتم و بعد از تمام شدن آن بود که مجددا درد دستم شروع شد.

این مورد در ذهنم ماند تا چند وقت بعد در موارد مشابهی متوجه شدم ذهنم درد را در زمان تمرکز روی  موضوعات مورد علاقه فراموش میکند. البته این نباید چندان موضوع خارق العاده ای باشد و قطعا از لحاظ علم روانشناسی تعریفی دارد ولی در این مبحث کاری با علوم تخصصی نداریم.

دلیل مطرح کردن این موضوع ارائه راهکاری مثبت بود برای دوستانی که بخصوص در زمینه بیماری ام اس در معرض افسردگیهای متعددی هستند این دوستان در صورتیکه نتوانند بر این افسردگی بصورت مثبت و قدرتمند غلبه کنند در آن غرق خواهند شد و باعث درگیری فکری خود و خانواده خواهند شد، پس پیشنهاد می کنم لیستی از کارهای مورد علاقه ( و البته معقول و دست یافتنی) برای خود داشته باشید تا وقتی افسردگی حمله می کند بتوانید از شرش در امان باشید.

این کارها به تعداد همه کسانیکه این متن را میخوانند متنوع است ، بعضی از آنها عبارتند از:

۱- خواندن کتاب

۲- گوش کردن به موزیک

۳- کار با کامپیوتر

۴ نقاشی

۵- عکاسی

و.................

لیست بالا همانطوریکه گفتم فوق العاده متنوع است.

اما یک سئوال : منظور از بکار بردن واژه مثبت برای این فراموشی و جابجایی تمرکز چیست؟

مواردیکه در بالا توضیح داده شد میتواند پویایی ما را بعنوان یک انسان حفظ کند ولی مواردی هم وجود دارد که از ما موجوداتی مرده میسازد مثل استفاده از مواد مخدر و یا مشروبات که در ظاهر ایجاد آرامش  و فراموشی موقتی میکند ولی در باطن باعث مردن وجود انسانی ما میکند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۴
محمدرضا امین
شنبه هجدهم اسفند 1386

استفاده از تکنیک فراموشی مثبت

آیا تا بحال شده که مسائل فکری مختلف آنچنان در هم فشرده ات کند که ندانی به کجا پناه ببری؟ در چنین وضعیتی چه می کنی ؟

فکر کنم دوستان مختلف راهکارهای گوناگونی پیشنهاد کنند ، در چنین اوقاتی هیچ وقت سعی نکرده ام به خودم دلداری بدهم زیرا میدانم انچنان موثر نبوده است. بجای این کار سعی میکنم از فراموشی مثبت استفاده کنم. لابد از خود میپرسید چگونه ؟

یادم می آید چند وقت قبل دستم بشدت سوخته بود و کسانیکه در قسمتی از بدن سوختگی داشته اند میدانند که احساس سوختگی معمولا بعد از طی چند ساعت از سوختگی اولیه است که شخص را کلافه میکند بعد از یکی دو ساعت که از پانسمان دستم می گذشت و درد و سوختگی اذیتم می کرد یک فیلم جدید بدستم رسید که به هنرپیشه آن علاقه خاصی داشتم ( فکر بد نکنید فیلم ایندیانا جونز  از هریسون فورد )  موقعی که اواخر فیلم را می دیدم ناگهان متوجه شدم که در طی مدت فیلم از ناحیه دست چنان مشکلی نداشتم و بعد از تمام شدن آن بود که مجددا درد دستم شروع شد.

این مورد در ذهنم ماند تا چند وقت بعد در موارد مشابهی متوجه شدم ذهنم درد را در زمان تمرکز روی  موضوعات مورد علاقه فراموش میکند. البته این نباید چندان موضوع خارق العاده ای باشد و قطعا از لحاظ علم روانشناسی تعریفی دارد ولی در این مبحث کاری با علوم تخصصی نداریم.

دلیل مطرح کردن این موضوع ارائه راهکاری مثبت بود برای دوستانی که بخصوص در زمینه بیماری ام اس در معرض افسردگیهای متعددی هستند این دوستان در صورتیکه نتوانند بر این افسردگی بصورت مثبت و قدرتمند غلبه کنند در آن غرق خواهند شد و باعث درگیری فکری خود و خانواده خواهند شد، پس پیشنهاد می کنم لیستی از کارهای مورد علاقه ( و البته معقول و دست یافتنی) برای خود داشته باشید تا وقتی افسردگی حمله می کند بتوانید از شرش در امان باشید.

این کارها به تعداد همه کسانیکه این متن را میخوانند متنوع است ، بعضی از آنها عبارتند از:

۱- خواندن کتاب

۲- گوش کردن به موزیک

۳- کار با کامپیوتر

۴ نقاشی

۵- عکاسی

و.................

لیست بالا همانطوریکه گفتم فوق العاده متنوع است.

اما یک سئوال : منظور از بکار بردن واژه مثبت برای این فراموشی و جابجایی تمرکز چیست؟

مواردیکه در بالا توضیح داده شد میتواند پویایی ما را بعنوان یک انسان حفظ کند ولی مواردی هم وجود دارد که از ما موجوداتی مرده میسازد مثل استفاده از مواد مخدر و یا مشروبات که در ظاهر ایجاد آرامش  و فراموشی موقتی میکند ولی در باطن باعث مردن وجود انسانی ما میکند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۴
محمدرضا امین
یکشنبه پنجم اسفند 1386

قدم اول

سخت ترین قدم

قدیمها موقعی که به استخر می رفتم و کم کم شنا یاد گرفته بودم همیشه آرزو داشتم از پله های دایو به داخل استخر بپرم ( کسانیکه شنا کرده اند میدانند دایو یک نردبان چند طبقه است که شناگران بسته به مهارت خود از طبقات آن بالا رفته و به داخل استخر شیرجه میروند) می گفتم که پریدن از پله ها برایم آرزویی شده بود ولی هربار که به استخر می رفتم و به ارتفاع آن نگاه می کردم بی خیال می شدم و کار را به دفعه بعد موکول می کردم تا اینکه در آخرین مرتبه ای که به اسخر رفتم به ما اعلام شد بدلیل باز سازی اساسی تا چند سال استخر تعطیل است و این برای ما که از سهمیه دبیرستان برای رفتن به استخر استفاده می کردیم به معنی خداحافظی با آن استخر بود. ( دیگر به ما بلیط مجانی ندادند، حیف )

این بار بود که عزمم جزم شد که هرطور شده نقشه خودم را عملی کنم پس با هر ترس و لرزی که بود به بالای دایو رفتم و آنجا بود که عین کارتونها سرم گیج رفت که وای من باید از این ارتفاع بپرم؟ حدود یک ربع آن بالا بودم و به علت تعداد زیاد نفراتی که مرتب از پله ها بالا می آمدند امکان برگشتم نبود و افرادی که به بالا میرسیدند مرتبا غرغر می کردند که جلوی راه آنها را گرفته ام در همین حین صدای سوت مدیر استخر بلند شد و این به معنی اتمام نوبت ما بود و باید هرچه زودتر از آب خارج می شدیم در یک لحظه با خودم تصمیم گرفتم که اگر از پله ها پایین بروم تا آخر عمر پشیمان خواهم شد و پریدم!

چند ثانیه بعد هیج وقت از خاطرم نمی رود وقتی پریدم اول کمی پایم سوخت چون محکم با سطح آب برخورد کرده بودم و بعد من بودم و حدود سه متر آب بالای سرم خوشبختانه سریع خودم را به سطح رساندم و از استخر بیرون رفتم ولی شیرینی آن لحظه تا آخر عمر برایم خواهد ماند.

 

 خوب همه این خاطره ها را برای این گفتم که بدانیم سخت ترین قدم در شروع کارها همان اولین قدم است و بعد از آن انجام مابقی خیلی سخت نبست این میتواند برای همه موارد زندگی اعم از اقتصادی مالی تحصیلی و غیره باشد و بخصوص برای مایی که حساستر و لطمه پذیر تریم باید مورد نظر قرار بگیرد.

اگر دوست داری ورزش را شروع کنی و از شر عضلات ضعیف راحت شوی نیاز نیست در ابتدا روزی ۲ کیلومتر بدوی و یا ۵۰ ست دمبل ۲۰ کیلویی بزنی همان اول با روزی ۱۰ قدم و یا یک جفت دمبل یک کیلویی شروع کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۲
محمدرضا امین
یکشنبه پنجم اسفند 1386

قدم اول

سخت ترین قدم

قدیمها موقعی که به استخر می رفتم و کم کم شنا یاد گرفته بودم همیشه آرزو داشتم از پله های دایو به داخل استخر بپرم ( کسانیکه شنا کرده اند میدانند دایو یک نردبان چند طبقه است که شناگران بسته به مهارت خود از طبقات آن بالا رفته و به داخل استخر شیرجه میروند) می گفتم که پریدن از پله ها برایم آرزویی شده بود ولی هربار که به استخر می رفتم و به ارتفاع آن نگاه می کردم بی خیال می شدم و کار را به دفعه بعد موکول می کردم تا اینکه در آخرین مرتبه ای که به اسخر رفتم به ما اعلام شد بدلیل باز سازی اساسی تا چند سال استخر تعطیل است و این برای ما که از سهمیه دبیرستان برای رفتن به استخر استفاده می کردیم به معنی خداحافظی با آن استخر بود. ( دیگر به ما بلیط مجانی ندادند، حیف )

این بار بود که عزمم جزم شد که هرطور شده نقشه خودم را عملی کنم پس با هر ترس و لرزی که بود به بالای دایو رفتم و آنجا بود که عین کارتونها سرم گیج رفت که وای من باید از این ارتفاع بپرم؟ حدود یک ربع آن بالا بودم و به علت تعداد زیاد نفراتی که مرتب از پله ها بالا می آمدند امکان برگشتم نبود و افرادی که به بالا میرسیدند مرتبا غرغر می کردند که جلوی راه آنها را گرفته ام در همین حین صدای سوت مدیر استخر بلند شد و این به معنی اتمام نوبت ما بود و باید هرچه زودتر از آب خارج می شدیم در یک لحظه با خودم تصمیم گرفتم که اگر از پله ها پایین بروم تا آخر عمر پشیمان خواهم شد و پریدم!

چند ثانیه بعد هیج وقت از خاطرم نمی رود وقتی پریدم اول کمی پایم سوخت چون محکم با سطح آب برخورد کرده بودم و بعد من بودم و حدود سه متر آب بالای سرم خوشبختانه سریع خودم را به سطح رساندم و از استخر بیرون رفتم ولی شیرینی آن لحظه تا آخر عمر برایم خواهد ماند.

 

 خوب همه این خاطره ها را برای این گفتم که بدانیم سخت ترین قدم در شروع کارها همان اولین قدم است و بعد از آن انجام مابقی خیلی سخت نبست این میتواند برای همه موارد زندگی اعم از اقتصادی مالی تحصیلی و غیره باشد و بخصوص برای مایی که حساستر و لطمه پذیر تریم باید مورد نظر قرار بگیرد.

اگر دوست داری ورزش را شروع کنی و از شر عضلات ضعیف راحت شوی نیاز نیست در ابتدا روزی ۲ کیلومتر بدوی و یا ۵۰ ست دمبل ۲۰ کیلویی بزنی همان اول با روزی ۱۰ قدم و یا یک جفت دمبل یک کیلویی شروع کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۸۷ ، ۱۹:۱۲
محمدرضا امین