غمگین بودم که کفشی برای پوشیدن ندارم
به خیابان رفتم و مردی را دیدم که یک پا نداشت
غمگین بودم که کفشی برای پوشیدن ندارم
به خیابان رفتم و مردی را دیدم که یک پا نداشت
غمگین بودم که کفشی برای پوشیدن ندارم
به خیابان رفتم و مردی را دیدم که یک پا نداشت
پیک صلح |
اسم من متی جوزف تادیوس استپانک است (البته اسم اصلی ام متیو است ،اما دوست دارم متی صدایم کنن). یازده سالم است .از سه سالگی نوشتن را شروع کردم و حالا مجموعه ای بزرگ شامل هزاران شعر ،بیش از دوازده مقاله ،داستان کوتاه و نقاشی دارم .من در پاییز 2000 یک جلد از گزیده نوشته هایم را به کتابخانه کنگره اهدا کردم .برای نوشته هایم جایزه های زیادی گرفته ام ،مثل جایزه بین المللی کتاب ملیندا ای لارنس در سال 1999 برای ” الهام بخش ترین اثر .“ من به یک نوع نادر از بیماری نارسای عضلانی به نام ” میوپاتی میتوکندریایی “ مبتلا هستم.همچنین بیماری دیگری به نام ”دیسل آتونومیا“ دارم .یعنی سیستم های خودکار بدنم مثل تنفس ،تپش قلب، درجه حرارت بدن ،دم و بازدم ،هضم غذا و چیزهایی مثل اینها،درست و به موقع کار خود را انجام نمی دهند.بنابراین مجبورم از مخزن اکسیژن استفاده کنم و وقتی که خسته یا خوابیده ام از یک دستگاه هوارسان استفاده می کنم . همچنین برای حفظ توان و انرژی ام یک صندلی چرخ دار برقی دارم و با آن حرکت می کنم و وسایل پزشکی مورد نیازم را جابه جا می کنم .دو برادر و یک خواهر داشتم که هر سه در کودکی بر اثر همین بیماری از بین رفتند. مادرم هم به نوع بزرگسال این بیماری مبتلاست و همیشه از صندلی چرخدار برقی استفاده می کند. من عاشق نوشتن ،خواندن و سخنرانی در کنفرانس ها و سمینارها هستم .امسال به عنوان ” سفیر پاک نیت سازمان نارسایی عضلانی ایالت مریلند آمریکا “ انتخاب شدم . من باید در بسیاری از گردهمایی ها ی جمع آوری اعانه شرکت کنم.این کار برای پیدا کردن راه درمان برای بیماری های عضلانی موثر است و به بچه ها و خانواده های مبتلا به این بیماری در شادمانه زیستن کمک می کند. من از لگو سازی ،کشیدن نقاشی،کارتون ،پوکمون و مطالعه درباره انسان های معروف و انجام ورزش های رزمی لذت می برم و مقام اول کمربند سیاه را در یک ورزش رزمی کره ای کسب کرده ام . وقتی بزرگ شدم دوست دارم که یک مصلح اجتماعی و پیک صلح باشم .دلم می خواهد به عنوان منادی صلح خدمت کنم و شهرها ،مقاله ها و فلسفه ها و تفکراتم را در اختیار دیگران بگذارم،شاید از این طریق آنها نیز به همکاری با همنوعانشان تشویق شوند.می خواهممردم بدانند که در هر زندگی توفان ها و مصائبی وجود دارد و همه باید به یاد داشته باشیم که بعد از هر توفان باید به راههمان ادامه دهیم و به شکرانه نعمت زندگی جشن بگیریم . باید همیشه به نغمه ای که در قلبمان است گوش فرا دهیم و آن نغمه را با دیگران قسمت کنیم .
شعرهایی از متی استپانک نام شعر : رویارویی با آینده هر سفر،با قدمی کوچک آغاز می شود و هر روز تلاشی است برای برداشتن قدمی دیگر در مسیر درست، فقط آوای قلبت را دنبال کن **** نام شعر : بزرگ شدن ما بزرگ می شیم. رنگ پوستمون فرق می کنه. به زبونای مختلفی حرف می زنیم. سن وسال و قد و قواره مون فرق می کنه . کشورای ما فرق می کنه ..... هر کدوممون یه قلب داریم با هم بزرگ می شیم ، پس باید مث یه خانوار کنار هم زندگی کنیم . ماخذ: |
پیک صلح |
اسم من متی جوزف تادیوس استپانک است (البته اسم اصلی ام متیو است ،اما دوست دارم متی صدایم کنن). یازده سالم است .از سه سالگی نوشتن را شروع کردم و حالا مجموعه ای بزرگ شامل هزاران شعر ،بیش از دوازده مقاله ،داستان کوتاه و نقاشی دارم .من در پاییز 2000 یک جلد از گزیده نوشته هایم را به کتابخانه کنگره اهدا کردم .برای نوشته هایم جایزه های زیادی گرفته ام ،مثل جایزه بین المللی کتاب ملیندا ای لارنس در سال 1999 برای ” الهام بخش ترین اثر .“ من به یک نوع نادر از بیماری نارسای عضلانی به نام ” میوپاتی میتوکندریایی “ مبتلا هستم.همچنین بیماری دیگری به نام ”دیسل آتونومیا“ دارم .یعنی سیستم های خودکار بدنم مثل تنفس ،تپش قلب، درجه حرارت بدن ،دم و بازدم ،هضم غذا و چیزهایی مثل اینها،درست و به موقع کار خود را انجام نمی دهند.بنابراین مجبورم از مخزن اکسیژن استفاده کنم و وقتی که خسته یا خوابیده ام از یک دستگاه هوارسان استفاده می کنم . همچنین برای حفظ توان و انرژی ام یک صندلی چرخ دار برقی دارم و با آن حرکت می کنم و وسایل پزشکی مورد نیازم را جابه جا می کنم .دو برادر و یک خواهر داشتم که هر سه در کودکی بر اثر همین بیماری از بین رفتند. مادرم هم به نوع بزرگسال این بیماری مبتلاست و همیشه از صندلی چرخدار برقی استفاده می کند. من عاشق نوشتن ،خواندن و سخنرانی در کنفرانس ها و سمینارها هستم .امسال به عنوان ” سفیر پاک نیت سازمان نارسایی عضلانی ایالت مریلند آمریکا “ انتخاب شدم . من باید در بسیاری از گردهمایی ها ی جمع آوری اعانه شرکت کنم.این کار برای پیدا کردن راه درمان برای بیماری های عضلانی موثر است و به بچه ها و خانواده های مبتلا به این بیماری در شادمانه زیستن کمک می کند. من از لگو سازی ،کشیدن نقاشی،کارتون ،پوکمون و مطالعه درباره انسان های معروف و انجام ورزش های رزمی لذت می برم و مقام اول کمربند سیاه را در یک ورزش رزمی کره ای کسب کرده ام . وقتی بزرگ شدم دوست دارم که یک مصلح اجتماعی و پیک صلح باشم .دلم می خواهد به عنوان منادی صلح خدمت کنم و شهرها ،مقاله ها و فلسفه ها و تفکراتم را در اختیار دیگران بگذارم،شاید از این طریق آنها نیز به همکاری با همنوعانشان تشویق شوند.می خواهممردم بدانند که در هر زندگی توفان ها و مصائبی وجود دارد و همه باید به یاد داشته باشیم که بعد از هر توفان باید به راههمان ادامه دهیم و به شکرانه نعمت زندگی جشن بگیریم . باید همیشه به نغمه ای که در قلبمان است گوش فرا دهیم و آن نغمه را با دیگران قسمت کنیم .
شعرهایی از متی استپانک نام شعر : رویارویی با آینده هر سفر،با قدمی کوچک آغاز می شود و هر روز تلاشی است برای برداشتن قدمی دیگر در مسیر درست، فقط آوای قلبت را دنبال کن **** نام شعر : بزرگ شدن ما بزرگ می شیم. رنگ پوستمون فرق می کنه. به زبونای مختلفی حرف می زنیم. سن وسال و قد و قواره مون فرق می کنه . کشورای ما فرق می کنه ..... هر کدوممون یه قلب داریم با هم بزرگ می شیم ، پس باید مث یه خانوار کنار هم زندگی کنیم . ماخذ: |
هزاران بار مارا سوخت حریق حادثه تا مرز خاکستر
ولی ما نسل سیمرغیم که از خاکستر خاک می گشاید پر
طلوع تازه سیمرغ در راه است همین فردا که می آید
سحر پایان تاریکی است و این دیری نمی پاید
اگر به اطراف نگاهی بکنید و با افراد مختلف گفتگو داشته باشید متوجه خواهید شد که هیچ شخصی را پیدا نمی کنید که در زندگی خود فراز و نشیب نداشته باشد و این مسئله برای افراد موفق بیشتر و ملموس تر است زیرا این مشکلات و مصائب است که را موفقیت را به ما نشان میدهند و به عنوان یک آموزگار سخت گیر راه و روش زندگی را به ما آموزش میدهند.
البته در درجه اول تحمل بسیاری از سختیها غیر ممکن به نظر میرسد ، شخصی که بیماری سختی گرفته و یا سرپرست خود را از دست داده و و ....... فکر میکند دنیا برایش به آخر رسیده ولی چنانچه چند سال بعد پشت سر خود را نگاه کند می بیند که آن مشکلات راههای جدیدی را برای او باز کرده است.
البته نقش ما هم در کنترل وضعیت بسیار مهم است مانند یک خلبان که در طوفان گیر کرده . اگر خود را ببازیم هواپیمای زندگی ما سقوط خواهد کرد ( مانند افرادیکه به بهانه مشکلات زندگی به موارد پوچی مانند اعتیاد پناه میبرند ) و اگر خود را کنترل کنیم میتوانیم از طوفان مشکلات سربلندو قویتر از قبل بیرون بیاییم.هزاران بار مارا سوخت حریق حادثه تا مرز خاکستر
ولی ما نسل سیمرغیم که از خاکستر خاک می گشاید پر
طلوع تازه سیمرغ در راه است همین فردا که می آید
سحر پایان تاریکی است و این دیری نمی پاید
اگر به اطراف نگاهی بکنید و با افراد مختلف گفتگو داشته باشید متوجه خواهید شد که هیچ شخصی را پیدا نمی کنید که در زندگی خود فراز و نشیب نداشته باشد و این مسئله برای افراد موفق بیشتر و ملموس تر است زیرا این مشکلات و مصائب است که را موفقیت را به ما نشان میدهند و به عنوان یک آموزگار سخت گیر راه و روش زندگی را به ما آموزش میدهند.
البته در درجه اول تحمل بسیاری از سختیها غیر ممکن به نظر میرسد ، شخصی که بیماری سختی گرفته و یا سرپرست خود را از دست داده و و ....... فکر میکند دنیا برایش به آخر رسیده ولی چنانچه چند سال بعد پشت سر خود را نگاه کند می بیند که آن مشکلات راههای جدیدی را برای او باز کرده است.
البته نقش ما هم در کنترل وضعیت بسیار مهم است مانند یک خلبان که در طوفان گیر کرده . اگر خود را ببازیم هواپیمای زندگی ما سقوط خواهد کرد ( مانند افرادیکه به بهانه مشکلات زندگی به موارد پوچی مانند اعتیاد پناه میبرند ) و اگر خود را کنترل کنیم میتوانیم از طوفان مشکلات سربلندو قویتر از قبل بیرون بیاییم.نظرتان راجع به این جمله چیست؟
(( خواستن توانستن است ))
این جمله یکی از زیباترین جملاتی است که میتوان در زمینه موفقیت استفاده کرد ولی مشکلی که بارها ما با ان برخورد می کنیم این است که درست است که ما همگی امکانات خوب ، اتومبیل خوب ، زندگی راحت و مرفه و شغل خوب را میخواهیم اما چرا اکثرا به آن دسترسی نداشته و فقط تعداد اندکی به آرزوهای خود دست خواهند یافت یکی از پاسخهای نابجا و غیر واقعی این است که: ((منابع کم هستند و ما بسیار و به خاطر همین است که خوشیها و خوبیها و کامروائیها به همه ما نمیرسند)) در حالیکه خداوند بزرگ برای بشر نعمات خود را نامحدود خلق کرده و به همین نسبت نعمات در دنیای مادی نیز نامحدود است. در دوران دبیرستان در کتابهای درسی ما آمده بود که منابع نفت تا حدود سال 2000 به پایان میرسند در حالیکه اکنون که سال 2008 است هر روز خبر از کشف منابع جدید نفتی با تکنولوژیهای جدید میشود.
از مطلب دور نشویم . چنانچه هدفی برای ما مطلوب است باید بدانیم که رسیدن به هر هدفی نیاز به انجام اقداماتی دارد و چنانچه ان اقدامات انجام نشود ما نخواهیم توانست به هدف خود برسیم مثل اینکه به خودمان بگوئیم من میخواهم دکتر شوم . اگر تا صد سال دیگر برای دکتر شدن دعا کنم و برای آن سعی و تلاش ( بمنظور مطالعات مورد نیاز برای این رشته) نداشته باشم هرگز نمیتوانم دکتر شوم .
لطیفه ای در این مورد وجود دارد که میگوید بنده خدایی به ضریح امام زاده ای چنگ انداخته بود و گریه و زاری میکرد که خدایا به من یک پسربده و اگر ندهی من از اینجا پا نمی شوم در نهایت خداوند که از سادگی او دلش به تنگ آمده بود به او اعلام کرد باشد لااقل پاشو برو زن بگیر تا من به تو یک پسر بدهم.
اگر تا صد سال دیگر آرزو داشته باشیم که فلان اتومبیل را داشته باشیم تا زمانیکه برنامه دقیق و عملی برای تهیه مبلغ مشخص پولیکه برای خرید آن اتومبیل مورد نیاز است نداشته باشیم نخواهیم توانست آن اتومبیل را بخریم و شاید با سعی و تلاش کمتر اتومبیلی مدل پائین تر را بخریم .
پس خواستن به تنهایی نمیتواند به معنای رسیدن به مطلب دلخواه باشد بلکه بمعنای شروع راه بوده و موارد دیگری مانند همت و پشتکار و اقدام عملی است که ما را در رسیدن به هدف یاری میکند
نظرتان راجع به این جمله چیست؟
(( خواستن توانستن است ))
این جمله یکی از زیباترین جملاتی است که میتوان در زمینه موفقیت استفاده کرد ولی مشکلی که بارها ما با ان برخورد می کنیم این است که درست است که ما همگی امکانات خوب ، اتومبیل خوب ، زندگی راحت و مرفه و شغل خوب را میخواهیم اما چرا اکثرا به آن دسترسی نداشته و فقط تعداد اندکی به آرزوهای خود دست خواهند یافت یکی از پاسخهای نابجا و غیر واقعی این است که: ((منابع کم هستند و ما بسیار و به خاطر همین است که خوشیها و خوبیها و کامروائیها به همه ما نمیرسند)) در حالیکه خداوند بزرگ برای بشر نعمات خود را نامحدود خلق کرده و به همین نسبت نعمات در دنیای مادی نیز نامحدود است. در دوران دبیرستان در کتابهای درسی ما آمده بود که منابع نفت تا حدود سال 2000 به پایان میرسند در حالیکه اکنون که سال 2008 است هر روز خبر از کشف منابع جدید نفتی با تکنولوژیهای جدید میشود.
از مطلب دور نشویم . چنانچه هدفی برای ما مطلوب است باید بدانیم که رسیدن به هر هدفی نیاز به انجام اقداماتی دارد و چنانچه ان اقدامات انجام نشود ما نخواهیم توانست به هدف خود برسیم مثل اینکه به خودمان بگوئیم من میخواهم دکتر شوم . اگر تا صد سال دیگر برای دکتر شدن دعا کنم و برای آن سعی و تلاش ( بمنظور مطالعات مورد نیاز برای این رشته) نداشته باشم هرگز نمیتوانم دکتر شوم .
لطیفه ای در این مورد وجود دارد که میگوید بنده خدایی به ضریح امام زاده ای چنگ انداخته بود و گریه و زاری میکرد که خدایا به من یک پسربده و اگر ندهی من از اینجا پا نمی شوم در نهایت خداوند که از سادگی او دلش به تنگ آمده بود به او اعلام کرد باشد لااقل پاشو برو زن بگیر تا من به تو یک پسر بدهم.
اگر تا صد سال دیگر آرزو داشته باشیم که فلان اتومبیل را داشته باشیم تا زمانیکه برنامه دقیق و عملی برای تهیه مبلغ مشخص پولیکه برای خرید آن اتومبیل مورد نیاز است نداشته باشیم نخواهیم توانست آن اتومبیل را بخریم و شاید با سعی و تلاش کمتر اتومبیلی مدل پائین تر را بخریم .
پس
خواستن به تنهایی نمیتواند به معنای رسیدن به مطلب دلخواه باشد بلکه
بمعنای شروع راه بوده و موارد دیگری مانند همت و پشتکار و اقدام عملی است
که ما را در رسیدن به هدف یاری میکند
نقاش بال پروانه ها یارتان باد
عید باستانی نوروز مبارک
اول فروردین ۱۳۸۷
نقاش بال پروانه ها یارتان باد
عید باستانی نوروز مبارک
اول فروردین ۱۳۸۷