شوخی یا جدیشو نمی دونم
ولی اینو می دونم بری توی ادامه مطلب خیلی چیز ها رو متوجه میشی......
شوخی یا جدیشو نمی دونم
ولی اینو می دونم بری توی ادامه مطلب خیلی چیز ها رو متوجه میشی......
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قوی هیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند.
اولی گفت : به مقدار 10 قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن بدهکاریش را دارد ولی تاخیر می اندازد و اینک می گوید گمان می کنم طلب تو را داده ام. حضرت قاضی! از شما تقاضا دارم وی را سوگند بده که آیا بدهکاری خودش را داده است، یا خیر. چنانچه قسم یاد کرد که من دیگر حرفی ندارم.
دومی گفت: من اقرار می کنم که ده قطعه طلا از وی قرض نموده ام ولی بدهکاری را ادا کردم و برای قسم یاد کردن، آماده هستم.
قاضی: دست راست خود را بلند کن و قسم یاد کن.
پیرمرد: یک دست که سهل است، هر دو دست را بلند می کنم.
سپس عصا را به مرد مدعی داد و هر دو دستش را بلند کرد و گفت: به خدا قسم که من قطعات طلا را به دست این شخص دادم و اگر بار دیگر از من مطالبه کند، از روی فراموشکاری و ناآگاهی است.
قاضی به طلبکار گفت: اکنون چه می گویی؟ او در جواب گفت: من می دانم که این شخص قسم دروغ یاد نمی کند، شاید من فراموش کرده باشم، امیدوارم حقیقت آشکار شود.
قاضی به آن دو نفر اجازه مرخصی داد، پیرمرد عصای خود را از دیگری گرفت. در این موقع قاضی به فکر فرو رفت و بی درنگ هر دوی آنها را صدا زد. قاضی عصا را گرفت و با کنجکاوی دیواره آن را نگاه کرد و دیواره اش را تراشید، ناگاه دید که ده قطعه طلا در میان عصا جاسازی شده است. به طلبکار گفت: بدهکار وقتی که عصا را به دست تو داد، حیله کرد که قسم دروغ نخورد ولی من از او زیرک تر هستم.
ازبچه های کودکستان سوال زیر پرسیده شد:
«اتوبوس شکل زیر به کدام طرف حرکت میکند؟»
به دقت به شکل نگاه کنید.
جواب سوال بالا را میدانید؟
تنها دو جواب وجود دارد: «چپ» یا «راست»
دربارهاش فکر کنید ...
هنوز نمیدانید به کدام طرف حرکت میکند؟
عیب نداره! بیشتر فکر کنید ! حتما ارزشش را دارد!
اگر باز هم نفهمیدید .....ما به شما میگوئیم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تمام بچه کودکستانیها جوابشان این بود: به طرف چپ.
وقتی از آنها پرسیده شد: «چرا فکر میکنید که اتوبوس به طرف چپ حرکت میکند؟»
میدانید چرا؟ فکر کنید!
.
.
.
.
.
.
.
.
جواب همهشان این بود: «چون درب اتوبوس دیده نمیشود.»
خجالت کشیدید، مگه نه؟
اشکالی ندارد
کلارک لیتل یک غواص مشهور در ناحیه (Waimea Bay) هاوایی می باشد. شهرت بین المللی این غواص به دلیل عکاسیهای بی نظیر او می باشد که در برنامه های مختلف آمریکا معرفی و در مجلات مختلف چاپ شده است.
داستان از سال 2007 آغاز می شود که همسر کلارک یک تابلوی هنری برای تزئین دیواری از منزل نیاز داشته که کلارک برای انجام این کار داوطلب می شود. او دوربینش را برداشته و به میان آبها می رود و از لحظات زیبایی که امواج آب در سواحل هاوایی به وجود می آورد از زاویه داخل به بیرون این امواج عکاسی می کند، نگاه و زاویه دید او به امواج منحصر به فرد است و تجربه دیدن این زاویه از امواج برای افراد عادی غیر ممکن است ومردم عادی فقط می توانند در خشکی، دریک جای امن و درعکسهای کلارک امواج را از این زاویه ببینند.
امروزبا دوربینهای پیشرفته تر و تجهیزات بیشتر می توان گفت کلارک دفتر کارش را از خشکی به میان آبها منتقل کرده است.