داستان کنسرت و...
پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۸، ۰۴:۴۸ ب.ظ
داستان کنسرت و...
جمعیت بی صبرانه منتظر اجرای نمایش بودند ٬ صدای تشویق قطع نمیشد.
با کنار رفتن پرده اشتیاق چندین ساله جمعیت برای شنیدن صدای ویلون مشهور ترین نوازده چندبرابر شده بود.
پرده کنار رفت و پیرمردی با لباس مندرس نمایان شد و صدای کف زدن مردم با تعجب و شرمساری قطع شد
همان پیرمردی بود که هنگام ورود به تالار ٬ جلوی در ایستاده بود و می نواخت تا توجه مردم را جلب کند ولی فقط چند سکه جمع کرده بود
۸۸/۰۵/۱۵