10 سال دیگر
بعضی وقتها چیزهای کوچک اعصاب ما را بیخودی و زیادی خورد میکنند. بعضیها هم کلا این اخلاق را دارند که هر مشکلی را فاجعه ببینند و فقط دنبال بهانه میگردند برای ناراحت بودن. چیزهایی که واقعا چند ساعت هم اهمیت ندارند، چه برسد به 10 سال! وقتی واقعا تاثیر بدی در زندگی دراز مدت شما نخواهند داشت، چرا باید بیخود روز خود و اطرافیانتان را تلخ کنید؟
موارد زیر شاید امروز اهمیت داشته باشند؛ ولی 10 سال دیگر آنها را حتی به یاد هم نخواهید آورید:
غلط املایی در پستی که نوشتید! کسی که امروز تو خیابان موقع رانندگی به شما فحش داد! خروجیای که توی اتوبان رد کردید! کتابهایی که سه روز دیر به کتابخانه پس دادید! رفتن برق وقتی داشتید برنامه مورد علاقه تان را تماشا میکردید! کامنتی که زیر پست درد دلهای شما داشتن «وب خوب» را به شما یادآوری میکند و درخواست تبادل لینک میکند! هزار تومان اضافه ای که اشتباهی به راننده تاکسی دادید! بچهای که به شما زبان درازی کرد!
حالا مواردی را بخوانید که 10 سال دیگر از اینکه امروز یا این روزها آنها را انجام دادهاید خیلی خوشحال خواهید شد: نوشتن ایدهها و هدفهایتان! کار کردن در ساعاتی از روز که بیشترین انرژی و کارایی را دارید! گفتن «دوستت دارم»! نیم ساعت پیاده روی، طلوع آفتاب، هوای صبح، ورزش! زود بیدار شدن برای کار کردن روی چیزی که واقعا برایتان مهم است! وقت گذاشتن برای یاد گرفتن یک حرفه تازه یا به روز کردن اطلاعات فعلیتان! وقت گذاشتن برای خودتان، برای فکر کردن، برای آرامش! ترک یک عادت بد...
با خودتان رو راست باشید! یک لحظه فکر کنید. 10 سال دیگر، سال 1398 به کدام یکی فکر میکنید؟ خروجی اتوبان؟ یا کم کاریهای بزرگی که در راه رسیدن به اهدافتان کردید؟
به جای اینکه خودتان را بیخود نگران چیزهای کوچکی کنید که یکی دو روز بعد فراموش میکنید، روی اهدافی تمرکز کنید که در دراز مدت باعث موفقیت و رضایت شما از زندگی میشوند.