زنده اندیشان

فرشته نگهبان

يكشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۸۸، ۰۲:۱۴ ب.ظ

فرشته نگهبان



                                                                                                       

مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:
-
اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی.
مرد ایستاد و در همان لحظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دور وبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.به هر حال نجات پیدا کرده بود. به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صدا گفت:
-
ایست!
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی از جلویش رد شد.بازم نجات پیدا کرد.مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد م فرشته نگهبانت هستم. مرد فکری کرد و گفت:
پس اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم تو کدوم گوری بودی؟


منبع

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۱/۲۳
محمدرضا امین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی