زنده اندیشان

برنده و بازنده

سه شنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۸۷، ۰۱:۳۵ ب.ظ
برنده متعهد می شود.

بازنده وعده می دهد.

وقتی برنده ای مرتکب اشتباه می شود، می گوید: اشتباه کردم .

وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه می شود، می گوید: تقصیر من نبود.

 

برنده بیش از بازنده کار انجام می دهد، و در انتها باز هم وقت دارد .

بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمی تواند به کارهای ضروری بپردازد.

 

برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد.

بازنده از کنار مشکل گذشته، و آن را حل نشده رها می کند.

 

برنده می گوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم .

بازنده می گوید: هیچ کس راه حلی را نمی داند.

 

برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار می کند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید .

بازنده آن جا که نباید، سازش می کند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد، مبارزه می کند .

 

برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان می دهد.

بازنده می گوید: «متاسفم»، اما در آینده اشتباه خود را تکرار می کند.

 

برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح می دهد، هر چند که هر دو حالت را مد نظر دارد .

بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح می دهد، حتی اگر بهای آن خفت  و خواری باشد.

 

برنده گوش می دهد .

بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است.

 

برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت می کند.

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف، و گاهی همچون ستمگران فرودست  رفتار می کند

برنده می گوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.

بازنده می گوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است.

 

برنده به افراد برتر از خود، احترام می گذارد، و سعی می کند تا از آنان چیزی بیاموزد .

بازنده از افراد برتر از خود خشم و نفرت داشته، و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است .

 

برنده گامهای متعادلی بر می دارد.

بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی کند.

 

برنده می داند که گاهی اوقات، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید .

بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است .

 

برنده ارزیابی درستی از توانائیهای خود داشته، و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است.

بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبر است.

 

برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند، و آن را به اجزای کوچک تر تفکیک می کند، تا حل آن آسان گردد.

بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند .

 

برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود.

بازنده احساس می کند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد.

 

برنده تمرکز حواس دارد.

بازنده پریشان حواس است.

 

برنده از اشتباهات خود درس می گیرد.

بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه، یاد گرفته که اقدام به هیچ کاری نکند .

 

برنده می کوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف  بزرگ باشد.

بازنده نمی خواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را می کند.

 

برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.

 

بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار می دهد،‌ بنابر این گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه  نمی تواند خود را برنده محسوب کند، و هرگز برنده نمی شود.  

 

برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.

بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.

 

بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.

برنده ترجیح می دهد که، خود را مسئول شکست هایش بداند، و نه دیگران را، و وقت زیادی را صرف عیب جویی نمی کند.

 

بازنده فقط به قضا و قدر اعتقاد دارد.

برنده معتقد است، ما با کارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین می کنیم.

 

بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس می کند بازنده است.

برنده در چنین موقعیتی احساس می کند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.

 

بازنده اگر از دیگران عقب بماند، تندخو و خشن می شود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی می کند.

برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ می کند.

 

بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است.

برنده می داند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را پاک کند، و هرگز تاثیر آنها را انکار نمی کند .

 

بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری می بیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و  زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد .

برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی می کند،  سپس مساله را به فراموشی می سپارد.

 

بازنده به استقلال خود می بالد، در صورتی که در حال دنباله روی است، و اراده ای از خود ندارد .

برنده می داند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران.

 

بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده، و دیگر بازندگان را حقیر می شمارد.

برنده داوری او درباره دیگران با توجه به چگونگی استفاده آنان از توانایی ها و استعدادهای خودشان است، نه بر مبنای معیارهای موفقیت مادی و دنیوی، و برای یک «پسربچه واکسی» که   کارش را استادانه انجام می دهد، در مقایسه با یک فرصت طلب تمام عیار احترام بیشتری قایل است

 

بازنده فکر می کند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد

برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را، می توان نادیده انگاشت، جز یکی، «همانی که   هستی و می خواستی، باش» تنها برگ برنده، در دنیا همین است.

 

بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند، تکیه می کند، و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از  خویش خالی می کند.

برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند، احساس تحمیل شدن نمی کند.

 

برنده در وجود یک آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار می کند .

بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو به سختی می تواند با دیگران  همکاری کند.

 

برنده در عین حال که تعصبات خود را می پذیرد، تلاش می کند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند.

بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابر این در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش  خواهد بود .

 

برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد، زیرا در افکارش خللی  وارد نمی شود.

بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کار شایسته ترجیح می دهد .

 

برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درک می کند.

بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید، بدگمان است.

 

برنده می داند که چگونه می توان جدی بود، بی آن که خشک و رسمی باشد.

بازنده غالبا" خشک و رسمی است، زیرا فاقد توانایی جدی بودن است .

 

برنده آنچه را که ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی  ذخیره می کند که، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.

بازنده آنچه را که ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.

 

برنده ارزش های اخلاقی را به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.

بازنده چون در باطن برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است، بیش از ظرفیت خویش در  جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش می کند.

 

برنده سعی می کند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند، و رفتارهای دیگران  را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند.

بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را بر اساس نتایج آنها ارزیابی می کند.

برنده دیگران را به موقع پند می دهد، و در صورت بروز اشتباه آنها را می بخشد .

بازنده چنان بزدل است که قادر به پند دادن دیگران نیست، و چنان حقیر که قادر به بخشیدن  دیگران هم نیست

 

برنده پس از بیان نکته اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد.

بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، که نکته ی اصلی را فراموش می کند .

 

برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد، می دهد، جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند.

بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این در حالی است که اصول  بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.

 

برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.

بازنده توانایی های خود را هدر می دهد، زیرا که آنها را در خدمت ضعفهای خود به کار می گیرد.

 

برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل می کند.

بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر می کند.

 

برنده می خواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمی کند.

بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری می زند، اما سرانجام، با شکست رو به رو می  شود و به هدف اش نمی رسد.

 

برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که، هنوز خیلی چیزها  را نمی داند.

بازنده می خواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که: «بسیار کم می داند» را هنوز  نیاموخته است.

 

برنده گشاده روست، زیرا که می تواند بی آنکه خود را تحقیر کند، بر خطاهای خویش بخندد.

بازنده چون حتی در خلوت خویش، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به  خندیدن بر خطاهای خود نیست.

 

برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غم خواری می کند، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را  پذیرفته است.

بازنده دیگران را به دلیل ضعف هایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را،  انکار نموده و پنهان می کند.

 

برنده هر کاری که از دست اش بر آید انجام می دهد، و اگر سرانجام شکست خورد، به معجزه امید می  بندد .

بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند، به انتظار معجزه می ماند ...

 

 

جمله روز : 

بردن همه چیز نیست ؛ امّا تلاش برای بردن چرا .(( وئیس لومباردی ))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۲/۲۰
محمدرضا امین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی