قیامت برای قوم ما
چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۸۷، ۰۴:۳۶ ب.ظ
قیامت برای قوم ما
خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چالهای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چالهی قوم ما.
خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: «عبیدا این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگماردهاند؟»
گفت: «میدانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله.»
خواستم بپرسم: «اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند…»
نپرسیده گفت: گر کسی از ما، فیلش یاد هندوستان کند، خود بهتر از هر
نگهبانی لنگش کشیم و به تهِ چاله بازش گردانیم!
۸۷/۱۱/۳۰