زنده اندیشان

۶ مطلب با موضوع «درد دلهای دوستانه» ثبت شده است

قانون دانهنگاهی به درخت سیب بیندازید.
شاید پانصد سیب به درخت باشد که هر کدام حاوی ده دانه است. خیلی دانه دارد نه؟
ممکن است بپرسیم: “چرا این همه دانه لازم است تا فقط چند درخت دیگر اضافه شود؟”

اینجا طبیعت به ما چیزی یاد می‌دهد:

اکثر دانه‌ها هرگز رشد نمی‌کنند. پس اگر واقعاً می‌خواهید چیزی اتفاق بیفتد، بهتر است بیش از یکبار تلاش کنید.

از این مطلب می‌توان این نتایج را بدست آورد:

- باید در بیست مصاحبه شرکت کنی تا یک شغل بدست بیاوری.

- باید با چهل نفر مصاحبه کنی تا یک فرد مناسب استخدام کنی.

- باید با پنجاه نفر صحبت کنی تا یک ماشین، خانه، جاروبرقی، بیمه و یا حتی ایده‌ات را بفروشی.

- باید با صد نفر آشنا شوی تا یک رفیق شفیق پیدا کنی.

وقتی که “قانون دانه” را درک کنیم دیگر نا امید نمی‌شویم و به راحتی احساس شکست نمی‌کنیم.
قوانین طبیعت را باید درک کرد و از آن‌ها درس گرفت.

افراد موفق هر چه بیشتر شکست می‌خورند، دانه‌های بیشتری می‌کارند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۶:۰۹
محمدرضا امین


heart

فرزند عزیزم :

آن زمان که مرا پیر و ازکار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباس...هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کنندهاست صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوضکنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور 
میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه م یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو..
روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم،خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم
فرزند دلبندم،دوستت دارم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۱:۲۳
محمدرضا امین

گاهی لازمه....
آدما گاهی لازمه
چند وقت کرکرشونو بکشن پایین
یه پارچه سیاه بزنن درش و بنویسن :
کسی نمرده.
فقط دلم گرفته.....

 

آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند!!
آدم ها برای هم سنگ تمام می گذارند.
اما نه وقتی که در میانشان هستی، نه...
آن جا که در میان خاک خوابیدی؛
«سنگ تمام» را می گذارند و می روند ...!

 

کافی است سر به زیر باشی...

گرگ شده اند اینروزها...
کافی است سر به زیر باشی

با بره اشتباهت میگیرند

خیز برمیدارند برای دریدنت...

 

در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...
خالق من «بهشتی» دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛
و «دوزخی» دارد، به گمانم کوچک و بعید؛
و در پی دلیلیست که ببخشد ما را ...
«دکتر علی شریعتی»

 

معجزه....
خــــــــدایا
من اینجا دلم سخـــــت معجزه میخواهد
و تو انگار
معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مـــــــــــبادا ....!!

 

گول دنیا را مخور.....
گول دنیا را مخور......!!
ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند
بره های این حوالی گرگ ها را میدرند
سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها
زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند.....

 

یادمان باشد!
یادمان باشد!
هر پس مونده‌ای که‌ من زمین میندازم
قامت یه‌ نفرو خم میکنه.....

 

لنگه های چوبی درب حیاطمان ...
لنگه های چوبی درب حیاطمان؛
گر چه کهنه اند و جیرجیر می کنند؛
ولی خوش به حالشان که لنگه ی هم اند .

 

نماز دو نفره...
خــــدایا
دلم هوس یک نماز دو نفره کرده است ...
فقط من باشم و تو !!!!!

 

ما دیگر فقیر نیستیم....
خداروشکر ما دیگرفقیر نیستیم
دیروز پزشک روستا گفت:
چشمان پدرم پر از آب مروارید است!!!!

 

گرگ صفتان...
نــه صدایش را " نــازک " میکــرد ..
و نــه دستــانش را " آردی "
از کجــا بایــد به گرگ بودنش شک میکــردم؟!!!!!!!

 

دست گیری...
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران
می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده
ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد
شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می
گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا
برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟
طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست

 

آهسته رد شو...
اگـر امـشب هم از حوالی دلم گذشتـی،
آهسته رد شو
غم را با هزار بدبختی خوابانده ام...

 

اشتباه
وقتی همه با من هم عقیده می شوند ،
تازه احساس می کنم که اشتباه کرده ام!!!
اسکار وایلد

 


خوشبختی یافتنی نیست
خوشبختی یافتنی نیست ساختنی است.
از زندگی لذت ببرید حتی اگر چیز با ارزشی را از دست داده اید...
دیروز پشت خاکریز بودیم و امروز در پناه میز!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان می داد و اینجا ایمانمان بو می دهد...

 


سخت است...
سخت است فهماندن چیزی به کسی که
برای نفهمیدن آن پول می گیرد.

احمد شاملو

 


آنجا ببر مرا...
آنجا ببر مرا که شرابم نبرده است.

 

نان دادن، کار مردان است
خواجه عبدالله انصاری فرمود:
بدانکه، نماز زیاده خواندن، کار پیرزنان است
و روزه فزون داشتن، صرفه ی نان است
و حج نمودن، تماشای جهان است.
اما نان دادن، کار مردان است...

 

تجربه...
به کوچه ای رسیدم که پیرمردی از آن خارج می شد؛
به من گفت :نرو که بن بسته! گوش نکردم، رفتم.
وقتی برگشتم و به سر کوچه رسیدم؛ پیر شده بودم!!!

 

نخند!!!

به سرآستین پاره کارگری که دیوارت را می‌چیند

و به تو می‌گوید ارباب ،نخند!

به پسرکی که آدامس می‌فروشد و تو هرگز نمی‌خری ،نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می‌رود

و شاید چندثانیه کوتاه معطلت کند ،نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه پیراهنش جمع شده نخند!


وجدان
متاسفانه بعضی ها هستند که :
بی غذا ، دو ماه دوام می آورند ؛
بی آب ، دو هفته ؛
بی هوا ، چند دقیقه ؛
و
بی "وجـــدان" ، خـیلی ...

 

کمر شکسته ترینم...
اگر...
اگر گناه وزن داشت؛

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،

خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۵۵
محمدرضا امین


غمگین بودم که کفشی برای پوشیدن ندارم

به خیابان رفتم و مردی را دیدم که یک پا نداشت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۲۷
محمدرضا امین

هزاران بار مارا سوخت حریق حادثه تا مرز خاکستر

ولی ما نسل سیمرغیم که از خاکستر خاک می گشاید پر

 

طلوع تازه سیمرغ در راه است همین فردا که می آید

سحر پایان تاریکی است و این دیری نمی پاید

اگر به اطراف نگاهی بکنید و با افراد مختلف گفتگو داشته باشید متوجه خواهید شد که هیچ شخصی را پیدا نمی کنید که در زندگی خود فراز و نشیب نداشته باشد و این مسئله برای افراد موفق بیشتر و ملموس تر است زیرا این مشکلات و مصائب است که را موفقیت را به ما نشان میدهند و به عنوان یک آموزگار سخت گیر راه و روش زندگی را به ما آموزش میدهند.

البته در درجه اول تحمل بسیاری از سختیها غیر ممکن به نظر میرسد ، شخصی که بیماری سختی گرفته و یا سرپرست خود را از دست داده و و ....... فکر میکند دنیا برایش به آخر رسیده ولی چنانچه چند سال بعد پشت سر خود را نگاه کند می بیند که آن مشکلات راههای جدیدی را برای او باز کرده است.

البته نقش ما هم در کنترل وضعیت بسیار مهم است مانند یک خلبان که در طوفان گیر کرده . اگر خود را ببازیم هواپیمای زندگی ما سقوط خواهد کرد ( مانند افرادیکه به بهانه مشکلات زندگی به موارد پوچی مانند اعتیاد پناه میبرند ) و اگر خود را کنترل کنیم  میتوانیم از طوفان مشکلات سربلندو قویتر از قبل بیرون بیاییم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۱ ، ۱۴:۱۲
محمدرضا امین


قدم اول

سخت ترین قدم

قدیمها موقعی که به استخر می رفتم و کم کم شنا یاد گرفته بودم همیشه آرزو داشتم از پله های دایو به داخل استخر بپرم ( کسانیکه شنا کرده اند میدانند دایو یک نردبان چند طبقه است که شناگران بسته به مهارت خود از طبقات آن بالا رفته و به داخل استخر شیرجه میروند) می گفتم که پریدن از پله ها برایم آرزویی شده بود ولی هربار که به استخر می رفتم و به ارتفاع آن نگاه می کردم بی خیال می شدم و کار را به دفعه بعد موکول می کردم تا اینکه در آخرین مرتبه ای که به اسخر رفتم به ما اعلام شد بدلیل باز سازی اساسی تا چند سال استخر تعطیل است و این برای ما که از سهمیه دبیرستان برای رفتن به استخر استفاده می کردیم به معنی خداحافظی با آن استخر بود. ( دیگر به ما بلیط مجانی ندادند، حیف )

این بار بود که عزمم جزم شد که هرطور شده نقشه خودم را عملی کنم پس با هر ترس و لرزی که بود به بالای دایو رفتم و آنجا بود که عین کارتونها سرم گیج رفت که وای من باید از این ارتفاع بپرم؟ حدود یک ربع آن بالا بودم و به علت تعداد زیاد نفراتی که مرتب از پله ها بالا می آمدند امکان برگشتم نبود و افرادی که به بالا میرسیدند مرتبا غرغر می کردند که جلوی راه آنها را گرفته ام در همین حین صدای سوت مدیر استخر بلند شد و این به معنی اتمام نوبت ما بود و باید هرچه زودتر از آب خارج می شدیم در یک لحظه با خودم تصمیم گرفتم که اگر از پله ها پایین بروم تا آخر عمر پشیمان خواهم شد و پریدم!

چند ثانیه بعد هیج وقت از خاطرم نمی رود وقتی پریدم اول کمی پایم سوخت چون محکم با سطح آب برخورد کرده بودم و بعد من بودم و حدود سه متر آب بالای سرم خوشبختانه سریع خودم را به سطح رساندم و از استخر بیرون رفتم ولی شیرینی آن لحظه تا آخر عمر برایم خواهد ماند.

 

 خوب همه این خاطره ها را برای این گفتم که بدانیم سخت ترین قدم در شروع کارها همان اولین قدم است و بعد از آن انجام مابقی خیلی سخت نبست این میتواند برای همه موارد زندگی اعم از اقتصادی مالی تحصیلی و غیره باشد و بخصوص برای مایی که حساستر و لطمه پذیر تریم باید مورد نظر قرار بگیرد.

اگر دوست داری ورزش را شروع کنی و از شر عضلات ضعیف راحت شوی نیاز نیست در ابتدا روزی ۲ کیلومتر بدوی و یا ۵۰ ست دمبل ۲۰ کیلویی بزنی همان اول با روزی ۱۰ قدم و یا یک جفت دمبل یک کیلویی شروع کن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۱ ، ۱۳:۲۱
محمدرضا امین