زنده اندیشان

۳۴۲ مطلب با موضوع «بدون عنوان» ثبت شده است

دوست بیشتر ، درآمد بیشتر



نتایج تحقیقی که اخیراً در آمریکا انجام شده است، نشان می‌دهد هرقدر که تعداد دوستان فردی بیشتر باشد، درآمد وی بیشتر خواهد بود


اما زندگی معاصر زمان زیادی را برای ایجاد و حفظ دوستی‌های معنادار در اختیار انسان قرار نمی‌دهد؛ پس تعداد مناسب دوست چند نفر است؟
همگان این امر را می‌پذیرند که دوستان نقش مهمی در زندگی انسان دارند، اما شاید کمتر کسی بداند که دوست به ثروت افراد نیز کمک می‌کند. مطالعه‌ای که طی 35 سال روی 10 هزار دانشجوی آمریکایی صورت گرفت، حاکی از آن است که ثروتمندترین افراد آنهایی هستند که در مدرسه بیشترین دوست را داشته‌اند.
داشتن هر یک دوست بیشتر در دوران مدرسه می‌تواند حدود 2‌درصد به درآمد اضافه ‌کند. محققان می‌گویند این امر به آن دلیل است که محیط کار مکانی اجتماعی است و کسانی که بهترین مهارت‌های اجتماعی را دارند، از نظر مدیریت و کار گروهی برتری دارند.
اگر داشتن حلقه بزرگی از دوستان را شاخص محبوبیت در نظر بگیریم، آیا این امر سبب می‌شود که هر چقدر تعداد دوستان زیادتر باشد، شخص موفق‌تر و راضی‌تر است؟ یا آیا ممکن است تعداد دوستان بیش از اندازه باشد؟ یا اصولاً‌ تعداد مناسب دوستان چقدر است؟
رابین دانبار - مردم‌شناس برجسته - معتقد است میانگین تعداد دوستان 150‌نفر است. شاید این رقم زیاد به‌نظر برسد، اما اگر هر دوست را شامل یک زوج بدانید، به 50 زوج می‌رسید که خیلی زیاد نیست. اینان افرادی هستند که نسبت به آنان نوعی وظیفه دوستی احساس می‌کنید. دانبار اضافه می‌کند: حلقه دوستان معمولاً‌ شامل یک حلقه 5 نفره اصلی و یک حلقه 10 نفره دیگر است که مجموع آنان 15 نفر می‌شود. برخی از آنان شاید اعضای خانواده باشند. اینان همگی گروه مرکزی هستند و حلقه بعد شامل 35 نفر دیگر است. خارجی‌ترین حلقه شامل 100 نفر دیگر است. این افراد جهان اجتماعی هر فرد را تشکیل می‌دهند.
مارک ورنون - نویسنده کتاب فلسفه دوستی - می‌گوید: دوستی به رشد شخصیت انسان کمک می‌کند، اما عبارت دوست، انواع زیادی از رابطه را دربرمی‌گیرد. انسان با شریک زندگی‌اش رابطه دوستی بسیار تنگاتنگی دارد، اما فصل مشترک با دیگران ممکن است صرفا یک علاقه مشترک یا داشتن فرزندان هم سن و سال باشد. ورنون خاطرنشان می‌سازد: ارسطو می‌گفت دوستان باید نمک خورده هم باشند و منظورش این بود که آدم‌ها باید بخش قابل توجهی از عمرشان را با هم زیسته باشند. با هم نشست و برخاست کرده و غذا خورده و نشیب و فرازهای زندگی را با هم پشت سر گذاشته باشند. می‌توان فقط به خاطر کاری که آدم انجام می‌دهد یا از انجام آن لذت می‌برد (مثل فوتبال یا خرید کردن) با کسی دوست شد، اما این نوع دوستی به عمق دوستی‌ با افرادی نخواهد بود که به خاطر چیزی در شخصیتشان به آنان علاقه دارید.
ورنون معتقد است که داشتن دوستانی از این دست محدودیت دارد و رقم آن احتمالاً‌ بین 6 تا 12 نفر است. به گفته وی، این فکر که می‌توان تعداد بی‌شماری دوست داشت، مفهوم دوستی را فرومی‌کاهد. یک بار روزنامه‌نگاری نوشت که سعی کرد با فردی دوست شود و به این منظور وی را به ناهار دعوت کرد. اما در پایان ناهار، این فرد گفت، متأسفانه جای خالی برای دوست جدیدی ندارد! وی افزود: سیاست وی در این مورد آن است تا فردی از جرگه دوستانش خارج شود تا جای خالی را به شخص تازه بدهد. 6 ماه بعد این روزنامه‌نگار کارتی از آن فرد دریافت کرد که وی را به دوستی دعوت کرده بود! شاید این نمونه بسیار سخت‌گیرانه‌ای باشد، اما بسیاری از افراد به دوستی به‌عنوان موضوعی مهم نگاه و برهمین اساس آن را تنظیم می‌کنند.
یک مشاور روابط عمومی در لندن می‌گوید که 3 دسته دوست دارد. نخستین گروه شامل 9 دوست صمیمی می‌شود که وی آنان را لیگ برتر می‌خواند. آنان افرادی هستند که در هر لحظه از شبانه‌روز می‌توان به آنان زنگ زد و آنان هم درصورت لزوم، آب دستشان باشد، آن را زمین می‌گذارند و به کمکشان می‌شتابند.
این مشاور اضافه کرد سعی می‌کند هر چند هفته یک‌بار با یکی از آنان دیدار کند و دست‌کم هر 2‌هفته یک بار با آنا صحبت کند. به این ترتیب هر شب باید با یک نفر از آنان تلفنی صحبت کند. گروه بعدی دوستان وی شامل 20 نفر است که هر چند ماه یک بار آنان را می‌بیند. 100‌نفر هم در آخرین گروه قرار دارند که شامل دوستان محل کار و دوستانی هستند که در مسافرت پیدا کرده است.
ورنون در پایان خاطرنشان می‌کند که کمیت دوستان و دوستی مهم نیست، اما کیفیت دوستان و دوستی است که حائز اهمیت بسیار است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۲۳
محمدرضا امین

دوست بیشتر ، درآمد بیشتر



نتایج تحقیقی که اخیراً در آمریکا انجام شده است، نشان می‌دهد هرقدر که تعداد دوستان فردی بیشتر باشد، درآمد وی بیشتر خواهد بود


اما زندگی معاصر زمان زیادی را برای ایجاد و حفظ دوستی‌های معنادار در اختیار انسان قرار نمی‌دهد؛ پس تعداد مناسب دوست چند نفر است؟
همگان این امر را می‌پذیرند که دوستان نقش مهمی در زندگی انسان دارند، اما شاید کمتر کسی بداند که دوست به ثروت افراد نیز کمک می‌کند. مطالعه‌ای که طی 35 سال روی 10 هزار دانشجوی آمریکایی صورت گرفت، حاکی از آن است که ثروتمندترین افراد آنهایی هستند که در مدرسه بیشترین دوست را داشته‌اند.
داشتن هر یک دوست بیشتر در دوران مدرسه می‌تواند حدود 2‌درصد به درآمد اضافه ‌کند. محققان می‌گویند این امر به آن دلیل است که محیط کار مکانی اجتماعی است و کسانی که بهترین مهارت‌های اجتماعی را دارند، از نظر مدیریت و کار گروهی برتری دارند.
اگر داشتن حلقه بزرگی از دوستان را شاخص محبوبیت در نظر بگیریم، آیا این امر سبب می‌شود که هر چقدر تعداد دوستان زیادتر باشد، شخص موفق‌تر و راضی‌تر است؟ یا آیا ممکن است تعداد دوستان بیش از اندازه باشد؟ یا اصولاً‌ تعداد مناسب دوستان چقدر است؟
رابین دانبار - مردم‌شناس برجسته - معتقد است میانگین تعداد دوستان 150‌نفر است. شاید این رقم زیاد به‌نظر برسد، اما اگر هر دوست را شامل یک زوج بدانید، به 50 زوج می‌رسید که خیلی زیاد نیست. اینان افرادی هستند که نسبت به آنان نوعی وظیفه دوستی احساس می‌کنید. دانبار اضافه می‌کند: حلقه دوستان معمولاً‌ شامل یک حلقه 5 نفره اصلی و یک حلقه 10 نفره دیگر است که مجموع آنان 15 نفر می‌شود. برخی از آنان شاید اعضای خانواده باشند. اینان همگی گروه مرکزی هستند و حلقه بعد شامل 35 نفر دیگر است. خارجی‌ترین حلقه شامل 100 نفر دیگر است. این افراد جهان اجتماعی هر فرد را تشکیل می‌دهند.
مارک ورنون - نویسنده کتاب فلسفه دوستی - می‌گوید: دوستی به رشد شخصیت انسان کمک می‌کند، اما عبارت دوست، انواع زیادی از رابطه را دربرمی‌گیرد. انسان با شریک زندگی‌اش رابطه دوستی بسیار تنگاتنگی دارد، اما فصل مشترک با دیگران ممکن است صرفا یک علاقه مشترک یا داشتن فرزندان هم سن و سال باشد. ورنون خاطرنشان می‌سازد: ارسطو می‌گفت دوستان باید نمک خورده هم باشند و منظورش این بود که آدم‌ها باید بخش قابل توجهی از عمرشان را با هم زیسته باشند. با هم نشست و برخاست کرده و غذا خورده و نشیب و فرازهای زندگی را با هم پشت سر گذاشته باشند. می‌توان فقط به خاطر کاری که آدم انجام می‌دهد یا از انجام آن لذت می‌برد (مثل فوتبال یا خرید کردن) با کسی دوست شد، اما این نوع دوستی به عمق دوستی‌ با افرادی نخواهد بود که به خاطر چیزی در شخصیتشان به آنان علاقه دارید.
ورنون معتقد است که داشتن دوستانی از این دست محدودیت دارد و رقم آن احتمالاً‌ بین 6 تا 12 نفر است. به گفته وی، این فکر که می‌توان تعداد بی‌شماری دوست داشت، مفهوم دوستی را فرومی‌کاهد. یک بار روزنامه‌نگاری نوشت که سعی کرد با فردی دوست شود و به این منظور وی را به ناهار دعوت کرد. اما در پایان ناهار، این فرد گفت، متأسفانه جای خالی برای دوست جدیدی ندارد! وی افزود: سیاست وی در این مورد آن است تا فردی از جرگه دوستانش خارج شود تا جای خالی را به شخص تازه بدهد. 6 ماه بعد این روزنامه‌نگار کارتی از آن فرد دریافت کرد که وی را به دوستی دعوت کرده بود! شاید این نمونه بسیار سخت‌گیرانه‌ای باشد، اما بسیاری از افراد به دوستی به‌عنوان موضوعی مهم نگاه و برهمین اساس آن را تنظیم می‌کنند.
یک مشاور روابط عمومی در لندن می‌گوید که 3 دسته دوست دارد. نخستین گروه شامل 9 دوست صمیمی می‌شود که وی آنان را لیگ برتر می‌خواند. آنان افرادی هستند که در هر لحظه از شبانه‌روز می‌توان به آنان زنگ زد و آنان هم درصورت لزوم، آب دستشان باشد، آن را زمین می‌گذارند و به کمکشان می‌شتابند.
این مشاور اضافه کرد سعی می‌کند هر چند هفته یک‌بار با یکی از آنان دیدار کند و دست‌کم هر 2‌هفته یک بار با آنا صحبت کند. به این ترتیب هر شب باید با یک نفر از آنان تلفنی صحبت کند. گروه بعدی دوستان وی شامل 20 نفر است که هر چند ماه یک بار آنان را می‌بیند. 100‌نفر هم در آخرین گروه قرار دارند که شامل دوستان محل کار و دوستانی هستند که در مسافرت پیدا کرده است.
ورنون در پایان خاطرنشان می‌کند که کمیت دوستان و دوستی مهم نیست، اما کیفیت دوستان و دوستی است که حائز اهمیت بسیار است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۲۳
محمدرضا امین
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
راستش دیشب یاد دبستانمون افتادم .....
یاد کتاب فارسی دبستان هم بخیر...

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در


آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به

موهای خود ژل می زند

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند

. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها

کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می

کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا

چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد

***********************

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که

کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه

داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند

***********************

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر

ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم

مهمان ها را سیر کند


**************************

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

***************************

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد

****************************

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون

دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود

ندارد
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۱
محمدرضا امین
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
راستش دیشب یاد دبستانمون افتادم .....
یاد کتاب فارسی دبستان هم بخیر...

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در


آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به

موهای خود ژل می زند

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند

. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها

کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می

کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا

چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد

***********************

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که

کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه

داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند

***********************

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر

ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم

مهمان ها را سیر کند


**************************

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

***************************

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد

****************************

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون

دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود

ندارد
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۱
محمدرضا امین

 

مشاهیر جهان قبلا چه کاره بودند؟

 

*~*~مشاهیر جهان قبلا چه کاره بودند؟؟~*~*
ساموئل مورس.............مخترع آمریکایی....................نقاش
جک لندن....................نویسنده آمریکایی..................کارگر کشتی
حضرت محمد(ص).........پیامبر بزرگ اسلام...................شبانی/ تجارت
آلبر کامو.....................نویسنده فرانسوی.................معلم
عبدالکریم سروش........مولوی شناس........................مترجم
محمدرضا شجریان........خواننده................ ...............قاری قرآن
آبراهام لینکلن..............رئیس جمهور آمریکا.................هیزم شکن
ارد بزرگ...................اندیشمند برجسته ایرانی...........طراح و هنرمند
مولیر........................نویسنده بزرگ فرانسوی............هنرپیشه
هربرت جرج ولز ...........نویسنده بزرگ انگلیسی.............شاگرد بزاز
ارنست همینگوی.........نویسنده بزرگ آمریکایی..............خبرنگار
ویلیام شکسپیر...........نویسنده بزرگ انگلیسی.............هنرپیشه سیار
فیدل کاسترو..............رئیس جمهور کوبا.....................دانشجوی حقوق
هانری فورد.................کارخانه دار آمریکایی.................ساعت ساز
توماس ادیسون............مخترع بزرگ آمریکایی................تلگرافچی
آلفرد نوبل................. بنیانگذار جایزه نوبل................... کارگر کارخانه
والت دیزنی................مخترع سینمای انیمشن.............پادوی مغازه
میکلانژ.....................نقاش مجسمه ساز ایتالیایی........سنگ تراش
جیمی کارتر...............رئیس جمهور آمریکا....................بادام کار
رونالد ریگان...............رئیس جمهور آمریکا....................هنرپیشه سینما
شون کانری.............. هنرپیشه سینما......................بنا و راننده کامیون
فردریش نیچه .............فیلسوف بزرگ آلمانی................موزیسین
حضرت یوسف ............پیامبر.......................... ........معبر خواب
امیرکبیر....................صدراعظم ناصرالدین شاه...........آشپز
جبران خلیل جبران ........شاعر لبنانی........................نقاش
محمدعلی فردین..........بازیگر ایرانی.........................کشتی گیر
نادرشاه افشار.............موسس سلسله افشاریه............پوستین دوز
بیسمارک...................رایش دوم آلمان.....................باغبان
جرالدفورد .................رئیس جمهور آمریکا..................مانکن لباس مردانه
جوزپه گاریبالدی..........انقلابی ایتالیایی......................ملوان
جرج واشنگتن.............اولین رئیس جمهور آمریکا...........کشاورز
کاردینال ریشیلو...........صدر اعظم معروف فرانسه.......... کشیش
کلارک گیبل...............هنرپیشه سینما......................چوب بر
ویلیام فالکنر..............نویسنده.......... ....................نقاش ساختمان
ریچارد نیکسون.............رئیس جمهور آمریکا.................وکیل دادگستری
یعقوب لیث.................سرسلسله صفاریان...............رویگر
حضرت موسی (ع).........پیامبر بزرگوار یهود..................چوپان
پاندیت نهرو..................نخست وزیر هند...................وکیل دادگستری
گی دو موپاسان...........نویسنده آلمانی......................کارمند دریا داری
چارلز دیکنز..................نویسنده انگلیسی.................منشی
آناتول فرانس...............نویسنده فرانسوی..................کتابفروش
گاندی.....................رهبر فقید هند........................وکیل دادگستری
امیر اسماعیل سامانی...سرسلسله امرای سامانی.......ساربان
آلپتکین.....................سرسلسله غزنویان................غلام زر خرید
فرخی سیستانی.........شاعر مشهور ایران.................کارگر کشاورز
آدولف هیتلر................رهبر آلمان...........................نقاش پوستر
حضرت عیسی (ع)........پیامبر بزرگ مسیحیت................نجار
آلبرت انیشتن..............فیزیکدان........ .....................منشی اداره ثبت
موسولینی.................رهبر ایتالیا...........................روزن
Ø مه نویس
ناپلئون بناپارت.............امپراطور فرانسه.......................افسر توپخانه
کریم خان زند...............موسس سلسله زندیه...............تیر انداز سپاه نادر شاه
ژاندارک.......شخصیت نیمه مذهبی و قهرمان فرانسوی.......چوپان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۰۹
محمدرضا امین

 

مشاهیر جهان قبلا چه کاره بودند؟

 

*~*~مشاهیر جهان قبلا چه کاره بودند؟؟~*~*
ساموئل مورس.............مخترع آمریکایی....................نقاش
جک لندن....................نویسنده آمریکایی..................کارگر کشتی
حضرت محمد(ص).........پیامبر بزرگ اسلام...................شبانی/ تجارت
آلبر کامو.....................نویسنده فرانسوی.................معلم
عبدالکریم سروش........مولوی شناس........................مترجم
محمدرضا شجریان........خواننده................ ...............قاری قرآن
آبراهام لینکلن..............رئیس جمهور آمریکا.................هیزم شکن
ارد بزرگ...................اندیشمند برجسته ایرانی...........طراح و هنرمند
مولیر........................نویسنده بزرگ فرانسوی............هنرپیشه
هربرت جرج ولز ...........نویسنده بزرگ انگلیسی.............شاگرد بزاز
ارنست همینگوی.........نویسنده بزرگ آمریکایی..............خبرنگار
ویلیام شکسپیر...........نویسنده بزرگ انگلیسی.............هنرپیشه سیار
فیدل کاسترو..............رئیس جمهور کوبا.....................دانشجوی حقوق
هانری فورد.................کارخانه دار آمریکایی.................ساعت ساز
توماس ادیسون............مخترع بزرگ آمریکایی................تلگرافچی
آلفرد نوبل................. بنیانگذار جایزه نوبل................... کارگر کارخانه
والت دیزنی................مخترع سینمای انیمشن.............پادوی مغازه
میکلانژ.....................نقاش مجسمه ساز ایتالیایی........سنگ تراش
جیمی کارتر...............رئیس جمهور آمریکا....................بادام کار
رونالد ریگان...............رئیس جمهور آمریکا....................هنرپیشه سینما
شون کانری.............. هنرپیشه سینما......................بنا و راننده کامیون
فردریش نیچه .............فیلسوف بزرگ آلمانی................موزیسین
حضرت یوسف ............پیامبر.......................... ........معبر خواب
امیرکبیر....................صدراعظم ناصرالدین شاه...........آشپز
جبران خلیل جبران ........شاعر لبنانی........................نقاش
محمدعلی فردین..........بازیگر ایرانی.........................کشتی گیر
نادرشاه افشار.............موسس سلسله افشاریه............پوستین دوز
بیسمارک...................رایش دوم آلمان.....................باغبان
جرالدفورد .................رئیس جمهور آمریکا..................مانکن لباس مردانه
جوزپه گاریبالدی..........انقلابی ایتالیایی......................ملوان
جرج واشنگتن.............اولین رئیس جمهور آمریکا...........کشاورز
کاردینال ریشیلو...........صدر اعظم معروف فرانسه.......... کشیش
کلارک گیبل...............هنرپیشه سینما......................چوب بر
ویلیام فالکنر..............نویسنده.......... ....................نقاش ساختمان
ریچارد نیکسون.............رئیس جمهور آمریکا.................وکیل دادگستری
یعقوب لیث.................سرسلسله صفاریان...............رویگر
حضرت موسی (ع).........پیامبر بزرگوار یهود..................چوپان
پاندیت نهرو..................نخست وزیر هند...................وکیل دادگستری
گی دو موپاسان...........نویسنده آلمانی......................کارمند دریا داری
چارلز دیکنز..................نویسنده انگلیسی.................منشی
آناتول فرانس...............نویسنده فرانسوی..................کتابفروش
گاندی.....................رهبر فقید هند........................وکیل دادگستری
امیر اسماعیل سامانی...سرسلسله امرای سامانی.......ساربان
آلپتکین.....................سرسلسله غزنویان................غلام زر خرید
فرخی سیستانی.........شاعر مشهور ایران.................کارگر کشاورز
آدولف هیتلر................رهبر آلمان...........................نقاش پوستر
حضرت عیسی (ع)........پیامبر بزرگ مسیحیت................نجار
آلبرت انیشتن..............فیزیکدان........ .....................منشی اداره ثبت
موسولینی.................رهبر ایتالیا...........................روزن
Ø مه نویس
ناپلئون بناپارت.............امپراطور فرانسه.......................افسر توپخانه
کریم خان زند...............موسس سلسله زندیه...............تیر انداز سپاه نادر شاه
ژاندارک.......شخصیت نیمه مذهبی و قهرمان فرانسوی.......چوپان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۰۹
محمدرضا امین
درخواست:
مومنی را ندا آمد:

ای بنده، درخواستی بنما تا اجابت شود!

عرض کرد: عرض اقیانوس آرام را جاده ای آسفالته بکشید!

ندا آمد که: ای بنده! مصالح و کارگر فراوان میبرد و انجام آن زمان بسیار! درخواست دیگر بنما...

عرض کرد: زنان را عقلی درست عطا فرما!

ندا آمد که:

 

آن جاده ای که گفتی ۲ بانده باشد یا ۴ بانده؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۰۲
محمدرضا امین
درخواست:
مومنی را ندا آمد:

ای بنده، درخواستی بنما تا اجابت شود!

عرض کرد: عرض اقیانوس آرام را جاده ای آسفالته بکشید!

ندا آمد که: ای بنده! مصالح و کارگر فراوان میبرد و انجام آن زمان بسیار! درخواست دیگر بنما...

عرض کرد: زنان را عقلی درست عطا فرما!

ندا آمد که:

 

آن جاده ای که گفتی ۲ بانده باشد یا ۴ بانده؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۰۲
محمدرضا امین
ده نگرشی که جلوی پیشرفت را می گیرد!
عقاید ابتدایی ما از روی رفتار و نگرش های پدر و مادر، معلمین، همکلاسی ها، تلویزیون، و سایر رسانه های جمعی شکل می گیرند.. زمانی که جوان هستیم تصور میکنیم که بزرگتر ها بیشتر از ما درک می کنند، به همین دلیل هر چه را که می گویند باور می کنیم و به آنها اعتماد می کنیم. زمانی که بزرگتر می شویم به مرور زمان سیستم فکری مخصوص به خودمان را پیدا می کنیم، اما باز هم این امکان وجود دارد که بخشی از تفکرات و نگرش های زمان بچگی در وجود ما باقی بماند. گاهی اوقات خودمان هم متوجه نمی شویم که دارای یک چنین عقایدی هستیم.
در این قسمت چند نمونه از عادات نه چندان مناسب را برایتان ذکر می کنیم؛ ببینید که آیا در ذهن شما هم یک چنین گرایش هایی وجود دارند یا خیر؛

1- اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید
این اتفاق ممکن است در تمام طول دوران تحصیلی و یا دوران شغلی برای ما اتفاق بیفتد. همه انتظار دارند که ما همیشه برنده، برنده، و برنده باشیم. شما باید این عقیده را در ذهن خود پرورش دهید که اگر چیزی را امتحان کردید، و در آن شکست خوردید، باید آنقدر آنرا تکرار کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کرده و پیروز شوید. اگر شما معتقد باشید که اگر در کاری شکست خوردید، آنوقت بازنده هستید پس باید بدانید که با این تفکر تمام مردم دنیا بازنده محسوب می شوند. با یک چنین اعتقادی فقط خودتان را از صحنه پیشرفت دور نگه می دارید. یک ایده نوین را جایگزین این تفکر غلط کنید
2- اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
منظور من این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را وفق داده از نوآوری ها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که می توانید از افرادی که به سکون تمایل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز کنید. اگر متوجه تغییری می شوید که می تواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد کنید حتماً آن را امتحان کنید.
3- تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن بربیایی
هیچ کس در زندگی از همان ابتدا به اندازه کافی در کاری مهارت بالا نداشته و همه بالاخره از یک جایی کار خود را شروع کردند.اگر تصمیم دارید کاری را انجام دهید، پس از همین حالا شروع کنید، به این دلیل که خیلی چیزها را در مورد آن مطلب نمی دانید، به خود استرس ندهید. حتماً نباید مدرک دانشگاهی داشته باشید تا بتوانید از عهده کاری بر بیایید. باید آنقدر تلاش کنید تا به هدف خود برسید. منابع دیگری بجز دانشگاه هم هستند که می توانند اطلاعات مفیدی را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار دهند. فقط باید راه و روش مناسب را پیدا کنید. اگر کارهایتان را به درستی انجام دهید و از راه درست وارد شوید و ارزش های خود را دست کم نگیرید، به راحتی دیگران متوجه توانایی های شما خواهند شد.
4- برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
میانگن عادی سن در اروپا برای آقایون 75 و برای خانم ها 79 است. این ارقام در امریکا و اروپا نسبت تقریباً مشابهی دارند. البته این رقم هر روزه در حال افزایش است و شاید روزی برسد که میانگین سن انسان ها به 100 سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار می تواند اشتیاق لازم برای انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک سنی از دنیا می رود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
5- پذیرش جبر مطلق
ین شما هستید که زندگی خود را کنترل می کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را تقویت می کند. زمانی که نماز می خوانید، نه تنها شکر خداوند را به جا می آورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب می کنید. زمانیکه از او طلب بخشش می کنید، از خودتان بخشش می خواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگیتان را به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این کار را انجام دهند
6- قدر و لیاقت شما محدود نیست
این حقیقت که شما زنده هستید و زندگی می کنید، باعث می شود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد. اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و توانایی هایی هستند که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول دارم.. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید. شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از صمیم قلب آنرا دوست می دارید.
7- جهان اطراف ما تغییر نمی کند
دنیا از شما تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی می کند، یک دنیای متفاوت در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام دهید؟
8- هیچ کس مرا قبول ندارد
من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما اعتماد پیدا می کنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته نکنید.
9- من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم
ن این جمله را بارها و بارها از زبان دیگران شنیده ام. ذهن ما همان قدر پول در می آورد که انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم.. اصلاً مهم نیست که افکار شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیچه هم نرسید حداقل یک ایده جدید را خلق کرده اید.
10- هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
ناآگاهانه است! شما می توانید جنبه های مختلف زندگی خود را تغییر دهید. برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی می خواهد، اما شما توانایی تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه می خواهید، ببینید چه مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۷:۵۸
محمدرضا امین
ده نگرشی که جلوی پیشرفت را می گیرد!
عقاید ابتدایی ما از روی رفتار و نگرش های پدر و مادر، معلمین، همکلاسی ها، تلویزیون، و سایر رسانه های جمعی شکل می گیرند.. زمانی که جوان هستیم تصور میکنیم که بزرگتر ها بیشتر از ما درک می کنند، به همین دلیل هر چه را که می گویند باور می کنیم و به آنها اعتماد می کنیم. زمانی که بزرگتر می شویم به مرور زمان سیستم فکری مخصوص به خودمان را پیدا می کنیم، اما باز هم این امکان وجود دارد که بخشی از تفکرات و نگرش های زمان بچگی در وجود ما باقی بماند. گاهی اوقات خودمان هم متوجه نمی شویم که دارای یک چنین عقایدی هستیم.
در این قسمت چند نمونه از عادات نه چندان مناسب را برایتان ذکر می کنیم؛ ببینید که آیا در ذهن شما هم یک چنین گرایش هایی وجود دارند یا خیر؛

1- اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید
این اتفاق ممکن است در تمام طول دوران تحصیلی و یا دوران شغلی برای ما اتفاق بیفتد. همه انتظار دارند که ما همیشه برنده، برنده، و برنده باشیم. شما باید این عقیده را در ذهن خود پرورش دهید که اگر چیزی را امتحان کردید، و در آن شکست خوردید، باید آنقدر آنرا تکرار کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کرده و پیروز شوید. اگر شما معتقد باشید که اگر در کاری شکست خوردید، آنوقت بازنده هستید پس باید بدانید که با این تفکر تمام مردم دنیا بازنده محسوب می شوند. با یک چنین اعتقادی فقط خودتان را از صحنه پیشرفت دور نگه می دارید. یک ایده نوین را جایگزین این تفکر غلط کنید
2- اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم
منظور من این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را وفق داده از نوآوری ها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که می توانید از افرادی که به سکون تمایل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز کنید. اگر متوجه تغییری می شوید که می تواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد کنید حتماً آن را امتحان کنید.
3- تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن بربیایی
هیچ کس در زندگی از همان ابتدا به اندازه کافی در کاری مهارت بالا نداشته و همه بالاخره از یک جایی کار خود را شروع کردند.اگر تصمیم دارید کاری را انجام دهید، پس از همین حالا شروع کنید، به این دلیل که خیلی چیزها را در مورد آن مطلب نمی دانید، به خود استرس ندهید. حتماً نباید مدرک دانشگاهی داشته باشید تا بتوانید از عهده کاری بر بیایید. باید آنقدر تلاش کنید تا به هدف خود برسید. منابع دیگری بجز دانشگاه هم هستند که می توانند اطلاعات مفیدی را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار دهند. فقط باید راه و روش مناسب را پیدا کنید. اگر کارهایتان را به درستی انجام دهید و از راه درست وارد شوید و ارزش های خود را دست کم نگیرید، به راحتی دیگران متوجه توانایی های شما خواهند شد.
4- برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده
میانگن عادی سن در اروپا برای آقایون 75 و برای خانم ها 79 است. این ارقام در امریکا و اروپا نسبت تقریباً مشابهی دارند. البته این رقم هر روزه در حال افزایش است و شاید روزی برسد که میانگین سن انسان ها به 100 سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار می تواند اشتیاق لازم برای انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک سنی از دنیا می رود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
5- پذیرش جبر مطلق
ین شما هستید که زندگی خود را کنترل می کنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را تقویت می کند. زمانی که نماز می خوانید، نه تنها شکر خداوند را به جا می آورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب می کنید. زمانیکه از او طلب بخشش می کنید، از خودتان بخشش می خواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگیتان را به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این کار را انجام دهند
6- قدر و لیاقت شما محدود نیست
این حقیقت که شما زنده هستید و زندگی می کنید، باعث می شود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد. اگر می خواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و توانایی هایی هستند که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول دارم.. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید. شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از صمیم قلب آنرا دوست می دارید.
7- جهان اطراف ما تغییر نمی کند
دنیا از شما تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی می کند، یک دنیای متفاوت در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام دهید؟
8- هیچ کس مرا قبول ندارد
من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما اعتماد پیدا می کنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته نکنید.
9- من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم
ن این جمله را بارها و بارها از زبان دیگران شنیده ام. ذهن ما همان قدر پول در می آورد که انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم.. اصلاً مهم نیست که افکار شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیچه هم نرسید حداقل یک ایده جدید را خلق کرده اید.
10- هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
ناآگاهانه است! شما می توانید جنبه های مختلف زندگی خود را تغییر دهید. برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی می خواهد، اما شما توانایی تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه می خواهید، ببینید چه مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۷:۵۸
محمدرضا امین