زنده اندیشان

۲۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۸۸ ثبت شده است

عجیب و زشت ترین خودروهای تاریخ !
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۴۵
محمدرضا امین

زرنگ ترین پیر زن دنیا




یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکیاز شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاحکرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقاتکند . و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او موردپذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد .
پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عاملراهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپزدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیرعامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست آیا به تازگی به شما ارثرسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که اینکار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !
مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهادبی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد : بیست هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ده صبح با وکیلم در دفتر شما حاضرخواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ده صبح برنامه ایبرایش نگذارد .
روز بعد درست سر ساعت ده صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراًوکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت .
پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیرعامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، بالبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد .
پیرزن پاسخ داد : من با این مرد سر یکصد هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهنو زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۳۹
محمدرضا امین

زرنگ ترین پیر زن دنیا




یک روز خانم مسنی با یک کیف پر از پول به یکیاز شعب بزرگترین بانک کانادا مراجعه نمود و حسابی با موجودی 1 میلیون دلار افتتاحکرد . سپس به رئیس شعبه گفت به دلایلی مایل است شخصاً مدیر عامل آن بانک را ملاقاتکند . و طبیعتاً به خاطر مبلغ هنگفتی که سپرده گذاری کرده بود ، تقاضای او موردپذیرش قرار گرفت . قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد .
پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عاملراهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپزدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیرعامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست آیا به تازگی به شما ارثرسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که اینکار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !
مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهادبی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد : بیست هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ده صبح با وکیلم در دفتر شما حاضرخواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ده صبح برنامه ایبرایش نگذارد .
روز بعد درست سر ساعت ده صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراًوکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت .
پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیرعامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به در آورد .
مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، بالبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .
وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد .
پیرزن پاسخ داد : من با این مرد سر یکصد هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهنو زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۳۹
محمدرضا امین

در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می­کردند که در حال بازی بودند .
زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می­رود پسر من است .
مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می­کرد اشاره کرد .
مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : تامی وقت رفتن است .
تامی که دلش نمی­آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت بابا جان فط 5 دقیقه . باشه ؟
مرد سرش را تکان داد و قبول کرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند . دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : تامی دیر می­شود برویم . ولی تامی باز خواهش کرد 5 دقیقه این دفعه قول می­دهم .
مرد لبخند زد و باز قبول کرد . زن رو به مرد کرد و گفت : شما آدم خونسردی هستید ولی فکر نمی­کنید پسرتان با این کارها لوس بشود ؟
مرد جواب داد دو سال پیش یک راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه­سواری زیر گرفت و کشت . من هیچ­گاه برای سام وقت کافی نگذاشته بودم . و همیشه به خاطر این موضوع غصه می­خورم . ولی حالا تصمیم گرفتم این اشتباه را در مورد تامی تکرار نکنم . تامی فکر می­کند که 5 دقیقه بیش­تر برای بازی کردن وقت دارد ولی حقیقت آن است که من 5 دقیقه بیشتر وقت می­دهم تا بازی کردن و شادی او را ببینم . 5 دقیقه­ای که دیگر هرگز نمی­توانم بودن در کنار سام ِ از دست رفته­ام را تجربه کنم .
بعضی وقتها آدم قدر داشته­ها رو خیلی دیر متوجه می­شه . 5 دقیقه ، 10 دقیقه ، و حتی یک روز در کنار عزیزان و خانواده ، می­تونه به خاطره­ای فراموش نشدنی تبدیل بشه . ما گاهی آنقدر خودمون رو درگیر مسا ئل روزمره می­کنیم که واقعا ً وقت ، انرژی ، فکر و حتی حوصله برای خانواده و عزیزانمون نداریم . روزها و لحظاتی رو که ممکنه دیگه امکان بازگردوندنش رو نداریم . این مس ئ له در میان جوانترها زیاد به چشم می­خوره . ضرر نمی­کنید اگر برای یک روز شده دست مادر و پدرتون رو بگیرید و به تفریح ببرید . یک روز در کنار خانواده ، یک وعده غذا خوردن در طبیعت ، خوردن چای که روی آتیش درست شده باشه و هزار و یک کار لذت بخش دیگه .
قدر عزیزانتون رو بدونید . همیشه می­شه دوست پیدا کرد و با اونها خوش گذروند ، اما همیشه نعمت بزرگ یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر در کنار ما نیست . ممکنه روزی سایه عزیزانمون توی زندگی ما نباشه !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۳۰
محمدرضا امین

در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می­کردند که در حال بازی بودند .
زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می­رود پسر من است .
مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می­کرد اشاره کرد .
مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : تامی وقت رفتن است .
تامی که دلش نمی­آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت بابا جان فط 5 دقیقه . باشه ؟
مرد سرش را تکان داد و قبول کرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند . دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : تامی دیر می­شود برویم . ولی تامی باز خواهش کرد 5 دقیقه این دفعه قول می­دهم .
مرد لبخند زد و باز قبول کرد . زن رو به مرد کرد و گفت : شما آدم خونسردی هستید ولی فکر نمی­کنید پسرتان با این کارها لوس بشود ؟
مرد جواب داد دو سال پیش یک راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه­سواری زیر گرفت و کشت . من هیچ­گاه برای سام وقت کافی نگذاشته بودم . و همیشه به خاطر این موضوع غصه می­خورم . ولی حالا تصمیم گرفتم این اشتباه را در مورد تامی تکرار نکنم . تامی فکر می­کند که 5 دقیقه بیش­تر برای بازی کردن وقت دارد ولی حقیقت آن است که من 5 دقیقه بیشتر وقت می­دهم تا بازی کردن و شادی او را ببینم . 5 دقیقه­ای که دیگر هرگز نمی­توانم بودن در کنار سام ِ از دست رفته­ام را تجربه کنم .
بعضی وقتها آدم قدر داشته­ها رو خیلی دیر متوجه می­شه . 5 دقیقه ، 10 دقیقه ، و حتی یک روز در کنار عزیزان و خانواده ، می­تونه به خاطره­ای فراموش نشدنی تبدیل بشه . ما گاهی آنقدر خودمون رو درگیر مسا ئل روزمره می­کنیم که واقعا ً وقت ، انرژی ، فکر و حتی حوصله برای خانواده و عزیزانمون نداریم . روزها و لحظاتی رو که ممکنه دیگه امکان بازگردوندنش رو نداریم . این مس ئ له در میان جوانترها زیاد به چشم می­خوره . ضرر نمی­کنید اگر برای یک روز شده دست مادر و پدرتون رو بگیرید و به تفریح ببرید . یک روز در کنار خانواده ، یک وعده غذا خوردن در طبیعت ، خوردن چای که روی آتیش درست شده باشه و هزار و یک کار لذت بخش دیگه .
قدر عزیزانتون رو بدونید . همیشه می­شه دوست پیدا کرد و با اونها خوش گذروند ، اما همیشه نعمت بزرگ یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر در کنار ما نیست . ممکنه روزی سایه عزیزانمون توی زندگی ما نباشه !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۷:۳۰
محمدرضا امین
خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت. پس لطفا بخوانید.

١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه‌اى حداقل ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد.

به عبارت دیگر:
1- سوئد در حدود 450000 کیلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.
٣- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود 78000 نفر جمعیت دارد.
4- ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.


اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.

روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت:
براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟
میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید.

این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food ) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.

مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند. آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به28/8 ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت تولیدشان ٢٠درصد افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.

البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر و برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.

به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است. هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.


بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم.


بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم.


همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.


به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها می‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۶:۰۹
محمدرضا امین
خواندن کل این متن بیشتر از 3 دقیقه زمان شما را نخواهد گرفت. پس لطفا بخوانید.

١٨ سال پیش من در شرکت سوئدى ولوو استخدام شدم. کار کردن در این شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اینجا هر پروژه‌اى حداقل ٢ سال طول می‌کشد تا نهایى شود، حتى اگر ایده ساده و واضحى باشد. این قانون اینجاست. جهانى شدن (globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتایج فورى و آنى باشیم. و این مشخصاً با حرکت کند سوئدی‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زیادى جلسه برگزار می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند، بحث می‌کنند و خیلى به آرامى کارى را پیش می‌برند. ولى در انتها، این شیوه همیشه به نتایج بهترى می‌انجامد.

به عبارت دیگر:
1- سوئد در حدود 450000 کیلومتر مربع وسعت دارد.
2- سوئد حدود 9 میلیون جمعیت دارد.
٣- استکهلم، پایتخت سوئد که به پایتخت اسکاندیناوی نیز مشهور است حدود 78000 نفر جمعیت دارد.
4- ولوو، اسکانیا، ساب، الکترولوکس و اریکسون برخى از شرکت‌هاى تولیدى سوئد هستند.


اولین روزهایی که در سوئد بودم، یکى از همکارانم هر روز صبح با ماشینش مرا از هتل برمی‌داشت و به محل کار می‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه می‌رسیدیم و همکارم ماشینش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک می‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشین شخصى به سر کار می‌آمدند.

روز اول، من چیزى نگفتم، همین طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آیا جاى پارک ثابتى داری؟ چرا ماشینت را این قدر دور از در ورودى پارک می‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟
او در جواب گفت:
براى این که ما زود می‌رسیم و وقت براى پیاده‌رفتن داریم. این جاها را باید براى کسانى بگذاریم که دیرتر می‌رسند و احتیاج به جاى پارکى نزدیک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو این طور فکر نمی‌کنی؟
میزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنید.

این روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). این جنبش می‌گوید که مردم باید به آهستگى بخورند و بیاشامند، وقت کافى براى چشیدن غذایشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سریع (Fast Food ) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار می‌گیرد. غذاى آهسته پایه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بیزنس طرح شده و یک "اروپاى آهسته" نامیده شده است. این جنبش اساساً حس شتاب و دیوانگی به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زیر سوال می‌برد. نهضتى که کمیّت را جایگزین کیفیت در همه شئون زندگى ما کرده است.

مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار می‌کنند امّا از آمریکائی‌ها و انگلیسی‌ها مولّدترند. آلمانی‌ها ساعت کار هفتگى را به28/8 ساعت تقلیل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت تولیدشان ٢٠درصد افزایش یافته است. این گرایش به آهستگى و کندکردن جریان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمریکائی‌ها را هم جلب کرده است.

البته این گرایش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن یا بهره‌ورى کمتر نیست. بلکه به معنى انجام کارها با کیفیت، بهره‌ورى و کمال بیشتر، با توجه بیشتر به جزئیات و با استرس کمتر و برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بیشتر است.

به معنى چسبیدن به حال در مقابل آینده نامعلوم و تعریف نشده است. به معنى بها دادن به یکى از اساسی‌ترین ارزش‌هاى انسانى یعنى ساده زندگى کردن است. هدف جنبش آهستگى، محیط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت می‌برند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که توقف کنیم و درباره این که چگونه شرکت‌ها به تولید محصولاتى با کیفیت بهتر، در یک محیط آرامتر و بی‌شتاب و با بهره‌ورى بیشتر نیاز دارند، فکر کنیم.


بسیارى از ما زندگى خود را به دویدن در پشت سر زمان می‌گذرانیم امّا تنها هنگامى به آن می‌رسیم که بر اثر سکته قلبى یا در یک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسیدن به سر قرارى، بمیریم.


بسیارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آینده هستیم که زندگى خود در حال حاضر، یعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش می‌کنیم.


همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختیار داریم. هیچکس بیشتر یا کمتر ندارد. تفاوت در این است که هر یک از ما با زمانى که در اختیار داریم چکار می‌کنیم. ما نیاز داریم که هر لحظه را زندگى کنیم. به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چیزى است که براى تو اتفاق می‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ریزی‌هاى دیگرى هستى.


به شما به خاطر این که تا پایان این مطلب را خواندید تبریک می‌گوئیم. بسیارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها می‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۶:۰۹
محمدرضا امین
انتقادات و تخریبهایی علیه دولت
خبرآنلاین گزارش داد:
در میان اظهارات نامزدهای انتخاباتی، انتقادات و تخریبهایی علیه دولت صورت گرفته که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
1- متأسفانه امروز هزینه مدیریت در کشور ما خیلی بالاست و بیش از 60 درصد اعتبارات ما صرف هزینه‌های جاری دولت می‌شود که بیشتر آن هم صرف مخارج مصرفی‌ می‌شود.

 2- مراکز علمی، فرهنگی و دینی اصیل ما مورد غفلت قرار گرفته‌اند و متأسفانه در سالهای اخیر شاهد آثار این غفلت بوده‌ایم.
 
3- امروزه متأسفانه 80 درصد صنعت در اختیار دولت قرار دارد. امروز این که فرصت‌ها باید در اختیار مردم قرار گیرد، به خصوصی‌سازی و آن هم به فروش اموال دولتی تعبیر شده و قطعاً با خصوصی‌سازی واقعی که همان آزاد شدن انرژی مردم است، مغایرت دارد.
 
4- من پس از مطالعه و تحقیق و بررسی همهجانبه به این نتیجه رسیدم که کشور را بسیار بهتر از وضع موجود آن می‌توان اداره کرد و به همین دلیل تصمیم گرفتم وارد عرصه انتخابات شوم و به نفع کسی نیز کنار نخواهم رفت.
 
5- علیرغم زحمات مدیرانی که در طی سالهای گذشته مسئولیت اجرایی کشور را برعهده داشته‌اند، چون تلاشهای آنها با محور عدالت انجام نپذیرفته است شاهد گسترش فقر و فساد و تبعیض بوده‌ایم.
 
6- در چند سال اخیر افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی روز به روز در حال افزایش بوده‌اند آیا این وضعیت حاکی از آن نیست که دامنه فقر و تبعیض روز به روز بیشتر شده است؟
 
7- اینکه یک کارمند عالیرتبه 20 برابر یک کارمند معمولی حقوق می‌گیرد حاکی از افزایش شدید فاصله طبقاتی است و با این روند نمی‌توان به چشم‌انداز مطلوب 20 ساله رسید.
 
8- افرادی هستند که به خاطر ارتباطات خود در سیستم اداری کشور از امتیازات ویژه‌ای برخوردارند و در این میان بعضی‌ها اصلاً به وجود تبعیض اعتقاد ندارند، قطعاً باید این گونه گریز‌گاهها را بست تا عدالت برقرار شود.

 9- صدها میلیارد تومان از پول بیت‌المال صرف خرید ساختمانهای مجلل دستگاهها در تهران شده است که بسیاری از این ساختمانها غیرضروری است و با فروش آنها و خرید ساختمانهای ارزان‌تر در شهرستانها، هم بازدهی امور بیشتر می‌شود و هم منابع مالی برای رفع مشکلات جوانان و مردم فراهم می‌آید.

 10- امروز متأسفانه با وجود خدمات دولت و هزینه کردن‌های بسیار، کشور دچار فقر، فساد و تبعیض است.
 
11- اگر دولت پول ندارد، سازمانها و شرکتهای دولتی، هزینه برجهای دهها میلیارد تومانی را از کجا تأمین می‌کنند و چرا سالانه دهها میلیون دلار از بودجه عمومی برای سفرهای خارجی هزینه می‌شود. ما منابع به اندازه کافی در اختیار داریم اما از آنها به طور مناسبی استفاده نمی‌شود.
 
12- مگرنه این است که دولت آتی باید نقایص و نقاط ضعف دولت‌های گذشته را برطرف کند پس چرا با طرح موضوع انحرافی نامزدها، به صورتی زیرکانه فضا و فرصت نقد دولت را از این مردم سلب کردند.
 
13- تورم مهار گسیخته اقتصادی فشار سنگینی را بر مردم وارد می‌کند و این در حالی است که به نظر می‌رسد دولت از آثار این تورم مصونیت دارد و همه‌ آسیب‌ها متوجه مردم است، زیرا شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی گران‌ترین ساختمان‌های شمال تهران را خریداری می‌کنند و خاصه خرجی از کیسه بیت‌المال نیز به یک رویه‌ عادی در نظام اداری و اجرایی تبدیل شده است.
 
14- اصلاح امور، مبارزه با فقر و فساد و پیشرفت کشور، بدون حضور مردم، امکان‌پذیر نیست فقط با اداره، دفتر و دستک، نمی‌توان کاری از پیش برد.


******

آنچه در بالا خواندید، نقد‌های مهدی کروبی یا مهندس موسوی یا محسن رضایی نیست، سخنان دکترمحمود احمدی‌نژاد است که در اردیبهشت و خرداد 84 - در دوران تبلیغات انتخاباتی - مطرح شده است!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۵:۰۳
محمدرضا امین
انتقادات و تخریبهایی علیه دولت
خبرآنلاین گزارش داد:
در میان اظهارات نامزدهای انتخاباتی، انتقادات و تخریبهایی علیه دولت صورت گرفته که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
1- متأسفانه امروز هزینه مدیریت در کشور ما خیلی بالاست و بیش از 60 درصد اعتبارات ما صرف هزینه‌های جاری دولت می‌شود که بیشتر آن هم صرف مخارج مصرفی‌ می‌شود.

 2- مراکز علمی، فرهنگی و دینی اصیل ما مورد غفلت قرار گرفته‌اند و متأسفانه در سالهای اخیر شاهد آثار این غفلت بوده‌ایم.
 
3- امروزه متأسفانه 80 درصد صنعت در اختیار دولت قرار دارد. امروز این که فرصت‌ها باید در اختیار مردم قرار گیرد، به خصوصی‌سازی و آن هم به فروش اموال دولتی تعبیر شده و قطعاً با خصوصی‌سازی واقعی که همان آزاد شدن انرژی مردم است، مغایرت دارد.
 
4- من پس از مطالعه و تحقیق و بررسی همهجانبه به این نتیجه رسیدم که کشور را بسیار بهتر از وضع موجود آن می‌توان اداره کرد و به همین دلیل تصمیم گرفتم وارد عرصه انتخابات شوم و به نفع کسی نیز کنار نخواهم رفت.
 
5- علیرغم زحمات مدیرانی که در طی سالهای گذشته مسئولیت اجرایی کشور را برعهده داشته‌اند، چون تلاشهای آنها با محور عدالت انجام نپذیرفته است شاهد گسترش فقر و فساد و تبعیض بوده‌ایم.
 
6- در چند سال اخیر افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی روز به روز در حال افزایش بوده‌اند آیا این وضعیت حاکی از آن نیست که دامنه فقر و تبعیض روز به روز بیشتر شده است؟
 
7- اینکه یک کارمند عالیرتبه 20 برابر یک کارمند معمولی حقوق می‌گیرد حاکی از افزایش شدید فاصله طبقاتی است و با این روند نمی‌توان به چشم‌انداز مطلوب 20 ساله رسید.
 
8- افرادی هستند که به خاطر ارتباطات خود در سیستم اداری کشور از امتیازات ویژه‌ای برخوردارند و در این میان بعضی‌ها اصلاً به وجود تبعیض اعتقاد ندارند، قطعاً باید این گونه گریز‌گاهها را بست تا عدالت برقرار شود.

 9- صدها میلیارد تومان از پول بیت‌المال صرف خرید ساختمانهای مجلل دستگاهها در تهران شده است که بسیاری از این ساختمانها غیرضروری است و با فروش آنها و خرید ساختمانهای ارزان‌تر در شهرستانها، هم بازدهی امور بیشتر می‌شود و هم منابع مالی برای رفع مشکلات جوانان و مردم فراهم می‌آید.

 10- امروز متأسفانه با وجود خدمات دولت و هزینه کردن‌های بسیار، کشور دچار فقر، فساد و تبعیض است.
 
11- اگر دولت پول ندارد، سازمانها و شرکتهای دولتی، هزینه برجهای دهها میلیارد تومانی را از کجا تأمین می‌کنند و چرا سالانه دهها میلیون دلار از بودجه عمومی برای سفرهای خارجی هزینه می‌شود. ما منابع به اندازه کافی در اختیار داریم اما از آنها به طور مناسبی استفاده نمی‌شود.
 
12- مگرنه این است که دولت آتی باید نقایص و نقاط ضعف دولت‌های گذشته را برطرف کند پس چرا با طرح موضوع انحرافی نامزدها، به صورتی زیرکانه فضا و فرصت نقد دولت را از این مردم سلب کردند.
 
13- تورم مهار گسیخته اقتصادی فشار سنگینی را بر مردم وارد می‌کند و این در حالی است که به نظر می‌رسد دولت از آثار این تورم مصونیت دارد و همه‌ آسیب‌ها متوجه مردم است، زیرا شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی گران‌ترین ساختمان‌های شمال تهران را خریداری می‌کنند و خاصه خرجی از کیسه بیت‌المال نیز به یک رویه‌ عادی در نظام اداری و اجرایی تبدیل شده است.
 
14- اصلاح امور، مبارزه با فقر و فساد و پیشرفت کشور، بدون حضور مردم، امکان‌پذیر نیست فقط با اداره، دفتر و دستک، نمی‌توان کاری از پیش برد.


******

آنچه در بالا خواندید، نقد‌های مهدی کروبی یا مهندس موسوی یا محسن رضایی نیست، سخنان دکترمحمود احمدی‌نژاد است که در اردیبهشت و خرداد 84 - در دوران تبلیغات انتخاباتی - مطرح شده است!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۵:۰۳
محمدرضا امین
جدیدترین پیام خاتمی
سیدمحمد خاتمی در دست‌نوشته‌ای برای «موج سومی‌»‌ها و به منظور درج در یکی از پوسترهای تبلیغاتی «موج سوم» آورد:

پیروزی مهندس موسوی را پیروزی خود و همه کسانی می‌دانم که دوم خرداد را آفریدند.
با شرکت «من»، «تو»، و «ما» به یاری خداوند بیست و دوم خرداد را به دوم خردادی پویاتر و امروزی‌تر مبدل می‌کنیم. متن و تصویر این دست‌نوشته کوتاه در ادامه می‌آید: به نام خدا پیروزی مهندس موسوی، پیروزی ایمان، استقامت و آزادگی است. و من این پیروزی را پیروزی خود و همه کسانی می‌دانم که دوم خرداد را آفریدند.
با شرکت «من»، «تو»، و «ما» به یاری خداوند بیست و دوم خرداد را به دوم خردادی پویاتر و امروزی‌تر مبدل می‌کنیم.
سیدمحمد خاتمی خرداد 1388



http://www.mowj.ir/NewsImage/88-03-01/880301044616dastkhat e khatami - Copy.JPG

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۸۸ ، ۱۴:۵۷
محمدرضا امین