زنده اندیشان

۲۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۸۸ ثبت شده است

تیمارستان

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند ...
من گفتم : آهان! فهمیدم . آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد....... آیا شما دوست دارید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۶:۵۷
محمدرضا امین

تیمارستان

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند ...
من گفتم : آهان! فهمیدم . آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.
روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد....... آیا شما دوست دارید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۶:۵۷
محمدرضا امین

هترین شمشیر زن کیست ؟




جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟
استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به سنگ توهین کن.
شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم.سنگ پاسخ نمی دهد.
استاد گفت: خوب پس با شمشیرت به آن حمله کن.
شاگرد پاسخ داد: این کار را هم نمی کنم. شمشیرم می شکند.و اگر با دست هایم به آن حمله کنم, انگشتانم زخمی می شوند, و هیچ اثری روی سنگ نمی گذارند. من این را نپرسیدم. بهترین شمشیرزن کیست؟
استاد پاسخ داد: بهترین شمشیرزن به آن سنگ می ماند, بی آنکه شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد, نشان می دهد که هیچ کس نمی تواند بر او غلبه کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۳۲
محمدرضا امین

هترین شمشیر زن کیست ؟




جنگجویی از استادش پرسید: بهترین شمشیرزن کیست؟
استادش پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو. سنگی آنجاست. به سنگ توهین کن.
شاگرد گفت: اما چرا باید این کار را بکنم.سنگ پاسخ نمی دهد.
استاد گفت: خوب پس با شمشیرت به آن حمله کن.
شاگرد پاسخ داد: این کار را هم نمی کنم. شمشیرم می شکند.و اگر با دست هایم به آن حمله کنم, انگشتانم زخمی می شوند, و هیچ اثری روی سنگ نمی گذارند. من این را نپرسیدم. بهترین شمشیرزن کیست؟
استاد پاسخ داد: بهترین شمشیرزن به آن سنگ می ماند, بی آنکه شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد, نشان می دهد که هیچ کس نمی تواند بر او غلبه کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۳۲
محمدرضا امین

دوست بیشتر ، درآمد بیشتر



نتایج تحقیقی که اخیراً در آمریکا انجام شده است، نشان می‌دهد هرقدر که تعداد دوستان فردی بیشتر باشد، درآمد وی بیشتر خواهد بود


اما زندگی معاصر زمان زیادی را برای ایجاد و حفظ دوستی‌های معنادار در اختیار انسان قرار نمی‌دهد؛ پس تعداد مناسب دوست چند نفر است؟
همگان این امر را می‌پذیرند که دوستان نقش مهمی در زندگی انسان دارند، اما شاید کمتر کسی بداند که دوست به ثروت افراد نیز کمک می‌کند. مطالعه‌ای که طی 35 سال روی 10 هزار دانشجوی آمریکایی صورت گرفت، حاکی از آن است که ثروتمندترین افراد آنهایی هستند که در مدرسه بیشترین دوست را داشته‌اند.
داشتن هر یک دوست بیشتر در دوران مدرسه می‌تواند حدود 2‌درصد به درآمد اضافه ‌کند. محققان می‌گویند این امر به آن دلیل است که محیط کار مکانی اجتماعی است و کسانی که بهترین مهارت‌های اجتماعی را دارند، از نظر مدیریت و کار گروهی برتری دارند.
اگر داشتن حلقه بزرگی از دوستان را شاخص محبوبیت در نظر بگیریم، آیا این امر سبب می‌شود که هر چقدر تعداد دوستان زیادتر باشد، شخص موفق‌تر و راضی‌تر است؟ یا آیا ممکن است تعداد دوستان بیش از اندازه باشد؟ یا اصولاً‌ تعداد مناسب دوستان چقدر است؟
رابین دانبار - مردم‌شناس برجسته - معتقد است میانگین تعداد دوستان 150‌نفر است. شاید این رقم زیاد به‌نظر برسد، اما اگر هر دوست را شامل یک زوج بدانید، به 50 زوج می‌رسید که خیلی زیاد نیست. اینان افرادی هستند که نسبت به آنان نوعی وظیفه دوستی احساس می‌کنید. دانبار اضافه می‌کند: حلقه دوستان معمولاً‌ شامل یک حلقه 5 نفره اصلی و یک حلقه 10 نفره دیگر است که مجموع آنان 15 نفر می‌شود. برخی از آنان شاید اعضای خانواده باشند. اینان همگی گروه مرکزی هستند و حلقه بعد شامل 35 نفر دیگر است. خارجی‌ترین حلقه شامل 100 نفر دیگر است. این افراد جهان اجتماعی هر فرد را تشکیل می‌دهند.
مارک ورنون - نویسنده کتاب فلسفه دوستی - می‌گوید: دوستی به رشد شخصیت انسان کمک می‌کند، اما عبارت دوست، انواع زیادی از رابطه را دربرمی‌گیرد. انسان با شریک زندگی‌اش رابطه دوستی بسیار تنگاتنگی دارد، اما فصل مشترک با دیگران ممکن است صرفا یک علاقه مشترک یا داشتن فرزندان هم سن و سال باشد. ورنون خاطرنشان می‌سازد: ارسطو می‌گفت دوستان باید نمک خورده هم باشند و منظورش این بود که آدم‌ها باید بخش قابل توجهی از عمرشان را با هم زیسته باشند. با هم نشست و برخاست کرده و غذا خورده و نشیب و فرازهای زندگی را با هم پشت سر گذاشته باشند. می‌توان فقط به خاطر کاری که آدم انجام می‌دهد یا از انجام آن لذت می‌برد (مثل فوتبال یا خرید کردن) با کسی دوست شد، اما این نوع دوستی به عمق دوستی‌ با افرادی نخواهد بود که به خاطر چیزی در شخصیتشان به آنان علاقه دارید.
ورنون معتقد است که داشتن دوستانی از این دست محدودیت دارد و رقم آن احتمالاً‌ بین 6 تا 12 نفر است. به گفته وی، این فکر که می‌توان تعداد بی‌شماری دوست داشت، مفهوم دوستی را فرومی‌کاهد. یک بار روزنامه‌نگاری نوشت که سعی کرد با فردی دوست شود و به این منظور وی را به ناهار دعوت کرد. اما در پایان ناهار، این فرد گفت، متأسفانه جای خالی برای دوست جدیدی ندارد! وی افزود: سیاست وی در این مورد آن است تا فردی از جرگه دوستانش خارج شود تا جای خالی را به شخص تازه بدهد. 6 ماه بعد این روزنامه‌نگار کارتی از آن فرد دریافت کرد که وی را به دوستی دعوت کرده بود! شاید این نمونه بسیار سخت‌گیرانه‌ای باشد، اما بسیاری از افراد به دوستی به‌عنوان موضوعی مهم نگاه و برهمین اساس آن را تنظیم می‌کنند.
یک مشاور روابط عمومی در لندن می‌گوید که 3 دسته دوست دارد. نخستین گروه شامل 9 دوست صمیمی می‌شود که وی آنان را لیگ برتر می‌خواند. آنان افرادی هستند که در هر لحظه از شبانه‌روز می‌توان به آنان زنگ زد و آنان هم درصورت لزوم، آب دستشان باشد، آن را زمین می‌گذارند و به کمکشان می‌شتابند.
این مشاور اضافه کرد سعی می‌کند هر چند هفته یک‌بار با یکی از آنان دیدار کند و دست‌کم هر 2‌هفته یک بار با آنا صحبت کند. به این ترتیب هر شب باید با یک نفر از آنان تلفنی صحبت کند. گروه بعدی دوستان وی شامل 20 نفر است که هر چند ماه یک بار آنان را می‌بیند. 100‌نفر هم در آخرین گروه قرار دارند که شامل دوستان محل کار و دوستانی هستند که در مسافرت پیدا کرده است.
ورنون در پایان خاطرنشان می‌کند که کمیت دوستان و دوستی مهم نیست، اما کیفیت دوستان و دوستی است که حائز اهمیت بسیار است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۲۳
محمدرضا امین

دوست بیشتر ، درآمد بیشتر



نتایج تحقیقی که اخیراً در آمریکا انجام شده است، نشان می‌دهد هرقدر که تعداد دوستان فردی بیشتر باشد، درآمد وی بیشتر خواهد بود


اما زندگی معاصر زمان زیادی را برای ایجاد و حفظ دوستی‌های معنادار در اختیار انسان قرار نمی‌دهد؛ پس تعداد مناسب دوست چند نفر است؟
همگان این امر را می‌پذیرند که دوستان نقش مهمی در زندگی انسان دارند، اما شاید کمتر کسی بداند که دوست به ثروت افراد نیز کمک می‌کند. مطالعه‌ای که طی 35 سال روی 10 هزار دانشجوی آمریکایی صورت گرفت، حاکی از آن است که ثروتمندترین افراد آنهایی هستند که در مدرسه بیشترین دوست را داشته‌اند.
داشتن هر یک دوست بیشتر در دوران مدرسه می‌تواند حدود 2‌درصد به درآمد اضافه ‌کند. محققان می‌گویند این امر به آن دلیل است که محیط کار مکانی اجتماعی است و کسانی که بهترین مهارت‌های اجتماعی را دارند، از نظر مدیریت و کار گروهی برتری دارند.
اگر داشتن حلقه بزرگی از دوستان را شاخص محبوبیت در نظر بگیریم، آیا این امر سبب می‌شود که هر چقدر تعداد دوستان زیادتر باشد، شخص موفق‌تر و راضی‌تر است؟ یا آیا ممکن است تعداد دوستان بیش از اندازه باشد؟ یا اصولاً‌ تعداد مناسب دوستان چقدر است؟
رابین دانبار - مردم‌شناس برجسته - معتقد است میانگین تعداد دوستان 150‌نفر است. شاید این رقم زیاد به‌نظر برسد، اما اگر هر دوست را شامل یک زوج بدانید، به 50 زوج می‌رسید که خیلی زیاد نیست. اینان افرادی هستند که نسبت به آنان نوعی وظیفه دوستی احساس می‌کنید. دانبار اضافه می‌کند: حلقه دوستان معمولاً‌ شامل یک حلقه 5 نفره اصلی و یک حلقه 10 نفره دیگر است که مجموع آنان 15 نفر می‌شود. برخی از آنان شاید اعضای خانواده باشند. اینان همگی گروه مرکزی هستند و حلقه بعد شامل 35 نفر دیگر است. خارجی‌ترین حلقه شامل 100 نفر دیگر است. این افراد جهان اجتماعی هر فرد را تشکیل می‌دهند.
مارک ورنون - نویسنده کتاب فلسفه دوستی - می‌گوید: دوستی به رشد شخصیت انسان کمک می‌کند، اما عبارت دوست، انواع زیادی از رابطه را دربرمی‌گیرد. انسان با شریک زندگی‌اش رابطه دوستی بسیار تنگاتنگی دارد، اما فصل مشترک با دیگران ممکن است صرفا یک علاقه مشترک یا داشتن فرزندان هم سن و سال باشد. ورنون خاطرنشان می‌سازد: ارسطو می‌گفت دوستان باید نمک خورده هم باشند و منظورش این بود که آدم‌ها باید بخش قابل توجهی از عمرشان را با هم زیسته باشند. با هم نشست و برخاست کرده و غذا خورده و نشیب و فرازهای زندگی را با هم پشت سر گذاشته باشند. می‌توان فقط به خاطر کاری که آدم انجام می‌دهد یا از انجام آن لذت می‌برد (مثل فوتبال یا خرید کردن) با کسی دوست شد، اما این نوع دوستی به عمق دوستی‌ با افرادی نخواهد بود که به خاطر چیزی در شخصیتشان به آنان علاقه دارید.
ورنون معتقد است که داشتن دوستانی از این دست محدودیت دارد و رقم آن احتمالاً‌ بین 6 تا 12 نفر است. به گفته وی، این فکر که می‌توان تعداد بی‌شماری دوست داشت، مفهوم دوستی را فرومی‌کاهد. یک بار روزنامه‌نگاری نوشت که سعی کرد با فردی دوست شود و به این منظور وی را به ناهار دعوت کرد. اما در پایان ناهار، این فرد گفت، متأسفانه جای خالی برای دوست جدیدی ندارد! وی افزود: سیاست وی در این مورد آن است تا فردی از جرگه دوستانش خارج شود تا جای خالی را به شخص تازه بدهد. 6 ماه بعد این روزنامه‌نگار کارتی از آن فرد دریافت کرد که وی را به دوستی دعوت کرده بود! شاید این نمونه بسیار سخت‌گیرانه‌ای باشد، اما بسیاری از افراد به دوستی به‌عنوان موضوعی مهم نگاه و برهمین اساس آن را تنظیم می‌کنند.
یک مشاور روابط عمومی در لندن می‌گوید که 3 دسته دوست دارد. نخستین گروه شامل 9 دوست صمیمی می‌شود که وی آنان را لیگ برتر می‌خواند. آنان افرادی هستند که در هر لحظه از شبانه‌روز می‌توان به آنان زنگ زد و آنان هم درصورت لزوم، آب دستشان باشد، آن را زمین می‌گذارند و به کمکشان می‌شتابند.
این مشاور اضافه کرد سعی می‌کند هر چند هفته یک‌بار با یکی از آنان دیدار کند و دست‌کم هر 2‌هفته یک بار با آنا صحبت کند. به این ترتیب هر شب باید با یک نفر از آنان تلفنی صحبت کند. گروه بعدی دوستان وی شامل 20 نفر است که هر چند ماه یک بار آنان را می‌بیند. 100‌نفر هم در آخرین گروه قرار دارند که شامل دوستان محل کار و دوستانی هستند که در مسافرت پیدا کرده است.
ورنون در پایان خاطرنشان می‌کند که کمیت دوستان و دوستی مهم نیست، اما کیفیت دوستان و دوستی است که حائز اهمیت بسیار است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۲۰:۲۳
محمدرضا امین
دو دوست زیبا و وفـادار
بدون اراده متولد می شویم، با حیرت زندگی میکنیم و سپس با حسرت میمیریم،
اما آنچه که هرگز فروغش رنگ فنا نمی پذیرد دوستی‌های پاک و بی‌آلایش است،
چرا که دوستی موهبتی گرانبهاست و هیچ نعمتی را با آن یارای برابری نیست ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۳
محمدرضا امین
دو دوست زیبا و وفـادار
بدون اراده متولد می شویم، با حیرت زندگی میکنیم و سپس با حسرت میمیریم،
اما آنچه که هرگز فروغش رنگ فنا نمی پذیرد دوستی‌های پاک و بی‌آلایش است،
چرا که دوستی موهبتی گرانبهاست و هیچ نعمتی را با آن یارای برابری نیست ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۳
محمدرضا امین
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
راستش دیشب یاد دبستانمون افتادم .....
یاد کتاب فارسی دبستان هم بخیر...

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در


آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به

موهای خود ژل می زند

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند

. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها

کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می

کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا

چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد

***********************

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که

کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه

داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند

***********************

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر

ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم

مهمان ها را سیر کند


**************************

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

***************************

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد

****************************

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون

دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود

ندارد
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۱
محمدرضا امین
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
حسنک کجایی که کبری تصمیم گرفت ؟! (خیلی زیباست حتما بخون )
راستش دیشب یاد دبستانمون افتادم .....
یاد کتاب فارسی دبستان هم بخیر...

گاو ما ما می کرد

گوسفند بع بع می کرد

سگ واق واق می کرد

و همه با هم فریاد می زدند حسنک کجایی

شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آید.او به شهر رفته و در


آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به

موهای خود ژل می زند

موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند

. دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها

کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می

کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا

چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد

***********************

برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که

کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه

داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند

***********************

اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر

ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم

مهمان ها را سیر کند


**************************

او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد

***************************

او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد

****************************

او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون

دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود

ندارد
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۸۸ ، ۱۸:۲۱
محمدرضا امین